دانلود فایل رمان شبیه زنجیریم از نصیبه رمضانی PDF
دانلود رمان شبیه زنجیریم از نصیبه رمضانی با لینک مستقیم
دانلود رمان شبیه زنجیریم pdf نصیبه رمضانی
نام رمان: شبیه زنجیریم
نویسنده: نصیبه رمضانی
ژانر: عاشقانه
فرمت فایل: PDF (پیدیاف با کیفیت بالا)
تعداد صفحات: 4879
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، کامپیوترهای شخصی، آیفون و تمامی سیستمها
ماهورا با برادر و رعنا، زن برادرش، زندگی میکند. او در کودکی مادرش را در یک تصادف از دست داده و پدرش نیز در پی آن حادثه فلج شده است. ماهورا احساسی پنهان نسبت به رضا، برادر رعنا، در دل دارد. پس از حادثهای که برای میعاد، برادر ماهورا، رخ میدهد، او بیشتر با رضا در ارتباط قرار میگیرد. رضا پسری زحمتکش با مسئولیتپذیری بالا است که در حاشیه شهر یک گلخانه محصولات جالیزی دارد…
پاهایم میلرزید و نفس زنان با پایین رفتن از چند پله ای بلند به حیاط کاری شده میرسیدم…هوا روشن شده بود و صدایی در خلوتی آن وقت محله به گوش نمیرسید که حین باز کردن در خروجی، کوتاه سرم چرخید و دیدم همان مرد کتش است. را پوشیده و نگاهم می کند. به سرعت از حیاط هم بیرون رفتم در حالی که مرد گامهایش را به سمتم با سرعت و پایین آمدن میرساند.
بعد از خروج از ورودی نگاه به چپ و راست کوچه، کیف را بدون جدا کردن بنـدش از شانه، به سینه فشردم و سمت خیابان پا تند کردم…صدای خانم گفتن مرد را شنیدم و دوباره زنان، قصد دور شدن از آنجا را دارم. داشتم…اشتباه اینجا آمدم با برداشتن چیزی که برایش ترسیده بود، جبران شد که پایم روی برگهای خیس خورد با سرعت گام هـایم که شبیه دویدن بود، زیر عاج کفشم خرد می شد و باز برگشتم و نگاه به دنبال مرد، دویدم. .
تنها کسی که در کوچه بود، رفتگر و چرخش بود که هل داد و بیتفاوت نگاهم کرد. بعد هم جاروی بلندش را روی برگهای خیابان کشید. مرد دوباره ایستاده بود و نگاه منی که از آنجا دور میشدم میکرد…باید از اینـجا دور میشدم و چه خوب که با این مدرک داخل کیف میخواستم دور شوم…دست خالی نرفتنم امید برای دور شدن به پاهایم میداد و اینطور رعنا. دیگر از دست میعاد نمیرنجد و با چشمهای به اشک نشسته میبخشدش خوب بود… لبم از خوشی این اتفاق کش آمد و دوباره سرم چرخید عقب.
برگشتم وسط راه ایستاده بود و دست به جیب نگاهم می شد…حتی سینهاش از شتاب بالا و پایین میشد که از پیچچه گذشتم…برای چند لحظه به خودم فرصت دادم و ایستادم و خم شدم روی دو زانـویم و نفس زنان، نگاه به انتهای خیابان کردم. ماشین مورد نظر را که دیدم، دوباره شروع کردم به دویدن…خیابان هم خلوت بود و فقط اتوبوسی در ایستگاه بود و تنها مسافرش سوار میشد…سمت دیگر خیابان هم ماشین مورد نظر توقف کرده بود. دیجی رمان
برای رسیدن به ماشین مشکی رنگ که شیشه های دودیـش همه بالا بود راهم را به سمت خیابان کج کردم…زیر لبم تمام شد را تکرار کنان از عرض خیابان که گذشتم ماشین چراغ زد و افتاد.. ماشین نرم افزاری افتاد و افتاد.. اتوبوس هم فسکن درهایش بسته شد و همزمان راه افتاد…راهم را دوباره از سمت خیابان ماشین کج کردم که سرعتش زیاد شد.
او هم مثل من عجله برای دور شدن داشت.. اما نزدیکم که رسید، نور چراغهای ماشین به چشمم خورد وقتی یک لحظه از ترسش ایستادم و وحشت کردم. راننده پشت ماشین گویا من را نمیدید که با ترس، نگاه به راننده قلبم داشت در دهانم میکوبید. انگار هم ماشین با تاثیر شیشه های دودی ماشین چشمش نمیدید که دستم را بلند کردم و باز سرعتش بیـشتر شد. باز چراغهایش را خاموش و روشن کرد… از ترس برخورد نکردن با من، سمت پیاده رو آمدم دور شـوم تا خودم را نجات دهم…
در صورتی که نویسنده محترم، خانم نصیبه رمضانی، از انتشار این اثر در سایت ما رضایت نداشته باشند، لطفاً از طریق فرم تماس درخواست حذف ارسال فرمایند تا در اسرع وقت رسیدگی شود.
اگر به دنبال یک رمان عاشقانه با چاشنی واقعگرایی و روایتگر زندگی انسانهای ساده و صادق هستید، رمان شبیه زنجیریم گزینهای عالی برای شماست. داستانی پرکشش با شخصیتهایی واقعی که هرکدام زنجیری از سرنوشت را بر دوش میکشند. پیشنهاد میکنیم نسخه اصلی این رمان را تهیه کنید و نویسنده توانمند آن را حمایت کنید.
اگه این رمان رو خوندی یا تازه میخوای بخونی، خوشحال میشیم نظرت رو پایین همین پست برامون بنویسی. نظرات شما کمک بزرگی برای معرفی آثار فاخر ایرانیه.
نام رمان: شبیه زنجیریم
نویسنده: نصیبه رمضانی
ژانر: عاشقانه
فرمت فایل: PDF (پیدیاف با کیفیت بالا)
تعداد صفحات: 4879
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، کامپیوترهای شخصی، آیفون و تمامی سیستمها
ماهورا با برادر و رعنا، زن برادرش، زندگی میکند. او در کودکی مادرش را در یک تصادف از دست داده و پدرش نیز در پی آن حادثه فلج شده است. ماهورا احساسی پنهان نسبت به رضا، برادر رعنا، در دل دارد. پس از حادثهای که برای میعاد، برادر ماهورا، رخ میدهد، او بیشتر با رضا در ارتباط قرار میگیرد. رضا پسری زحمتکش با مسئولیتپذیری بالا است که در حاشیه شهر یک گلخانه محصولات جالیزی دارد…