دانلود رمان گل سرخ به قلم زیبا سلیمانی
مشخصات رمان:
- اسم رمان: گل سرخ
- نویسنده: زیبا سلیمانی
- ژانر: عاشقانه
- فرمت رمان: PDF
- تعداد صفحات: 1425
معرفی رمان گل سرخ
رمان گل سرخ اثری از زیبا سلیمانی است که داستانی پر از عشق، فداکاری، و پیچیدگیهای احساسی را روایت میکند. این رمان با قلمی زیبا و نگاهی عمیق به روابط انسانی، به بررسی مشکلات، تلاشها و تصمیمات دشوار زندگی یک زوج میپردازد.
گل سرخ، علاوه بر ارائه داستانی عاشقانه، به مسائل اجتماعی نیز میپردازد و نشان میدهد که گاهی برای حفظ عشق، باید از خود گذشت و تصمیماتی گرفت که هرچند دشوارند، اما نشاندهنده عمق عشق و وفاداریاند.
خلاصه رمان گل سرخ
گلشیفته، شخصیت اصلی داستان، زنی قوی و عاشق است که در مسیر زندگی با چالشهای بسیاری روبهرو میشود. او که با محمد، مردی وفادار و عاشقانه همراه، زندگی میکند، تصمیمی سرنوشتساز میگیرد.
زندگی آنها در میان نگاههای تلخ و قضاوتهای دیگران به مرحلهای میرسد که گلشیفته برای حفظ غرور و آرامش محمد، از او فاصله میگیرد. این تصمیم که قلب هر دوی آنها را به درد میآورد، باعث میشود گلشیفته معنای واقعی فداکاری و عشق را درک کند.
بخشی از رمان گل سرخ
در را باز کردم و با اولین قدمم، صدایش این بار از زیر دندانهای قفلشدهاش به گوشم رسید:
گلشیفته!!
چند بار مرا گلشیفته صدا کرده بود؟ من گلِ باغش بودم. همان گلی که نامم را گذاشته بود گلِ سرخ.
قدم بعدی را که برداشتم، این بار فریاد زد:
بری دیگه رفتی، گلی! اینو تو گوشت فرو کن…!
حالا هم یک جمله گفته بود. رفتنم برگشتی نداشت و محال بود حرف محمد دوتا شود. وقتی هم گفت که مرا دوست دارد، روی حرفش ماند. هر کسی که از راه رسید، پشت سرم لیچار بارش کرد، طعنه زد و نامم را به بدنامی خواند. او اما مردانه پشت دوست داشتنم ایستاد و نگذاشت حرفش دوتا شود.
حالا من خستهتر از آن بودم که بمانم. ماندنم حال همه را خراب میکرد، حال محمد را بیشتر. دنیا ارزش لرزیدن قلب محمد را نداشت. چوب خط محمد هم مثل من پر شده بود، اگرچه به روی خودش نمیآورد. مرد بود و نگذاشته بود حرفش دوتا شود. همه جوره پای من ایستاده بود. وقتش رسیده بود من زنانه پای مهر او بایستم و بروم. رفتن همیشه بد نبود. رفتن گاهی ماندنت را جاودانهتر میکرد.
فشاری که روی ما بود، همهمان را خسته کرده بود. وقتی تصمیمم را گرفتم که محمد را از این مسلخ مشمئزکننده دور کنم، فهمیدم که محمد را میلیونها بار بیشتر از خودم دوست دارم. خیابانهای تهران جای امنی برای منی که ته شپیش پشتک و بالا میانداخت، نداشت. ولی غرور محمد ارزش این را داشت که حتی اگر شده، باز هم منت سامی را بکشم و بشوم اسنپ موتوری…
در گلخانه را که پشت سرم بستم، صدای محمد توی سرم اکو شد و قلبم جایی میان گلهای پرپر شدهی گل سرخ ریخت و تپیدن را فراموش کرد.
محمد گلخانه را برای من زده بود، وگرنه تکپسر حاج کمال زرافشان را چه به گلفروشی؟ عیار محمد طلا بود و سکه. فقط یک دهنه مغازهی پدرش در بازار طلافروشها به کل دارایی ما میارزید. اگر آن خانه… بگذریم. به قول خودش، دخل یک شب مغازهی حاج کمال برابری میکرد با کل درآمد یک سال جان کندن ما در گل سرخ. اما گلفروشی عشق بود، برای منی که یک زمان سوادی این را داشتم که بورسیه شوم از شریف و بروم به جایی که رویای همه بود.
حتی بابا و مامان، وقتی وارد ولیعصر شدم و قدم در خیابان بیستودو کیلومتری گذاشتم که تهش میرسید به همان خانهی خرابهای که سامی به ضرب و زور دینی که به پدرم داشت، به من داده بود، به هیچ چیز جز آرامش محمد فکر نکرده بودم.
پیشنهاد نصب اپلیکیشن نودهشتیا
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا، میتوانید هزاران رمان آنلاین و آفلاین را همزمان مطالعه کنید. اگر از طرفداران رمانهای عاشقانه، اجتماعی و احساسی هستید، این اپلیکیشن را از دست ندهید!
درخواست حذف رمان گل سرخ از سایت نودهشتیا
اگر شما نویسنده این اثر هستید و از انتشار رمان گل سرخ در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست خود را برای حذف اثر ارسال کنید.