دانلود رمان زرخرید به قلم بانوی بارانی با لینک مستقیم
✾ دانلود رمان زرخرید به قلم بانوی بارانی با لینک مستقیم ✾
مشخصات رمان:
رمان زر خرید داستان یاشار، یک پسر تعمیرکار را روایت میکند که در میانه مشکلات زیاد، گیر دختر همسایهای میافتد که دغدغهاش تنها محیط زیست و حقوق حیوانات است. یاشار که پسر عصبی و کچلی است، بهطور غیرمنتظرهای عاشق این دختر متفاوت میشود. او برای جلب توجه این دختر، تنها راه نفوذ به دلش را انتخاب میکند و با وجود تمام تفاوتها، با عشق و اراده پیش میرود تا دل دختر را به دست آورد.
داستان پر از لحظات هیجانی و عاشقانه است که شخصیتها را در موقعیتهای مختلف قرار میدهد.
اون دخترو برام بیار، یاشار! صدای لطیف زنانهاش هیچ تناسبی با آن لحن بیرحم دستوریاش نداشت. از پلههای دانشکده تندتند پایین میرفت و من هم پی او، شاید با کمی فاصله… – سلام استاد! تنها چیزی که هرکسی از کنارش رد میشد میگفت و او شاید برای اولین بار از وقتی که میشناختمش تظاهر را فراموش کرده و حتی سری برایشان تکان نمیداد. اکیپ دختر و پسرهایی که از پلهها بالا و پایین میرفتند و وجه اشتراک همگیشان نگاه متعجب و سنگینشان بود به قیافهی من که مثل یک محافظ و سرباز پی استاد عصبانیشان میرفتم. نگاهم به اتاقک نگهبانی افتاد، محل کار قدیم پدرم. – حواست کجاست، یاشار! دارم با تو حرف میزنم. نگاهم را به صورت درهم پیچیده شده از عصبانیتش دادم. چیزی از زیبایی در صورتش به چشم نمیخورد، به جز… شاید… لبهایش؟ گوشتی و قلوهای! قابلیت پرت کردن حواسم را داشت! عینک طبیاش که در نور آفتاب تیره شده بود را با نوک انگشت بالا داد و با صدایی کنترل شده و پرحرص ادامه داد: _ دارم بهت میگم دختره برام آبرو نذاشته! تمام دانشگاه دارن حرفش رو میزنن، یه مشت گوساله هم براش کف میزنن و هورا میکشن. برو از هر گورستونی که رفته بگیرش و برام بیارش. پوست صاف و روشن، کنار چشمهای سیاه مورب، در نگاه اول سی و چند ساله به نظر میرسید، ولی رنگ قهوهای موهایش عقب رفته و جوگندمیها سنش را لو میدادند. موهایی که میدانستیم کلی خرج رنگ و مش و کوفت و زهر مارش میکند! دستانم را پشتم گره کردم، برای نگاه به من گردنش را تا جایی که میشد عقب داد.
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. با این اپلیکیشن میتوانید به راحتی رمانهای مورد علاقه خود را در هر زمان و مکان دانلود و مطالعه کنید.
اگر شما به عنوان نویسنده رمان از انتشار اثر خود در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را از تیم پشتیبانی نودهشتیا ارسال کنید و اثر خود را از سایت حذف نمایید.