دانلود رمان تعبیر بیداری به قلم رزا دهقانی پور با لینک مستقیم
رمان تعبیر بیداری نوشته رزا دهقانی پور داستانی پیچیده و معمایی است که به درون روابط خانوادگی و مشکلات شخصیتها پرداخته است. در این داستان، حَوا میمیرد؛ قلبش از کار میایستد و از خواب بیدار نمیشود. پس از مرگ او، فرزندانش که خود نیز از گذشتهای پر از رنج و زخم رنج میبرند، دور هم جمع میشوند. این افراد که هرکدام از حوا آسیب دیدهاند، اکنون در مقابل مرگ او با احساسات متفاوتی روبهرو میشوند.
حوا، مادری که شاید هیچگاه نتوانسته با فرزندانش رابطهای سالم برقرار کند، حالا از آنها میخواهد گذشته را فراموش کنند و آن را با خود دفن کنند. اما افشای رازها و درگیریهای گذشته باعث میشود که فرزندانش درک کنند که هیچچیز را نمیتوان دفن کرد.
داستان رمان تعبیر بیداری علاوه بر این که یک داستان عاشقانه و اجتماعی است، در دل خود معماهایی نهفته دارد که باعث میشود مخاطب در طول داستان به دنبال حقیقت بگردد.
در رمان تعبیر بیداری، حَوا میمیرد و قلبش از کار میایستد. فرزندانش پس از مرگ او گرد هم میآیند و سعی دارند که گذشتهای پر از درگیریهای خانوادگی را با مرگ مادر دفن کنند. اما رازهای کشفشده در این مسیر به آنها نشان میدهد که گذشته هرگز از بین نمیرود و همچنان بر زندگی آنها تأثیر میگذارد.
فرزندان حوا که حالا باید با مرگ مادر و احساسات پیچیده خود روبهرو شوند، در مییابند که درگیریهای گذشته و رازهایی که درباره مادرشان نداشتند، به گونهای زندگیشان را تحت تأثیر قرار میدهد. هر شخصیت در این داستان با احساسات متناقضی روبهروست و خواننده را به درون دنیای پیچیده آنها میبرد.
در ادامه، قسمتی از رمان تعبیر بیداری آورده شده است:
آفتاب غروب کرده بود و هنوز هیچ خبری از کاظی نبود، با اینکه مهمانها رسیده بودند.
سپهر پیش خودش فکر کرد شاید اصلاً کاظی همان موقع هم توی خانه بوده و به زن و بچهاش گفته شهیاد را بپیچانند.
ولی کاظی حتماً میدانست که بالاخره شهیاد هم از بساط امشبش خبردار میشود و باز آوار میشود سرش.
کاظی احتمالاً از شهیاد ترسی نداشت. خب، اگر ترسی نداشت چرا از اول نیامد دم در تا جوابش را بدهد؟
سپهر خیلی زود فهمید که به هر دری میزند تا خودش را قانع کند که امروز بیخودی جلوی خانهی کاظی منتظر نماندهاند.
گردنش را کج کرد و به بهرام خیره شد. پرسید: «کیان به جایی نرسیده؟»
سکوت بهرام را که دید، ادامه داد:
- «اگه حوا بود میگفت نحسی منه که نمیذاره قضیه روشن شه.»
مکث کرد. چند لحظه بعد خندهاش توی ماشین پیچید.- «کل این قضایا به خاطر حواستها!»
- «سپهر!»
بهرام با سر به شهیاد روی صندلی عقب اشاره کرد.
سپهر بیاعتنا به بهرام با دست به خانهی کاظی اشاره کرد: «از کجا معلوم امشب بیاد اینجا؟»- «میاد، زن و بچهشو با این مفنگیا تنها نمیذاره.»
- «یه قطار آدم اومدن، بعد تو میگی زن و بچهشو با اینا تنها نمیذاره؟»
شهیاد کلافه گفت: «دو دیقه دندون رو جیگر بذار، آه.»
سپهر با چشمهای ریز شده جدی پرسید: «خونهش همین یه دونه در رو داره؟»- «نه، چهار نبشهست. سه نبشش رو قایم کرده زیر زمین.»
شهیاد دستش را آرام زد روی شانهی بهرام و گفت: «به خدا این داداشت فیلم زیاد میبینه.»
در را که باز کرد، بهرام به تندی پرسید: «کجا؟»
شهیاد و سپهر با هم گفتند: «یه نخ سیگار بکشم.»- «میخواد سیگار بکشه!»
شهیاد نگاه معناداری به سپهر انداخت. حتی دیگر نپرسید، از کجا فهمیده. از ماشین پیاده شد و در را محکم بست…
اگر از خواندن رمان تعبیر بیداری لذت بردید، پیشنهاد میکنیم که به رمانهای زیر نیز نگاهی بیندازید:
برای دسترسی به دنیای گستردهای از رمانهای جدید و به روز، به انجمن نودهشتیا بپیوندید. این انجمن مکانی است برای علاقهمندان به رمانهای ایرانی و خارجی که میتوانند آخرین آثار منتشر شده را دانلود و مطالعه کنند. برای عضویت در این انجمن، میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید:
کلیک کنید برای عضویت در نودهشتیا
اگر شما نویسنده رمان تعبیر بیداری هستید و از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را ارسال کنید. تیم نودهشتیا به سرعت به درخواستهای شما رسیدگی خواهد کرد.