دانلود رمان آنارشی به قلم س_رهی با لینک مستقیم
رمان آنارشی نوشتهی س_رهی، داستانی پیچیده و جذاب در قالب عاشقانه است که شخصیت اصلی آن لعیا شهرام دختری آرام است که به دنیای مرموزی از رازها و اتفاقات وارد میشود. داستان از جایی شروع میشود که لعیا بهطور ناخواسته درگیر روابط پیچیدهای با جهانگیر مرشد، مردی عجیب و مرموز، میشود.
او که تصمیم به نامزدی با صدرا شهرام، پسر خالهاش، میگیرد، بهطور ناگهانی و بهدلیل تهدیدات، مجبور به پذیرش ازدواج با جهانگیر میشود. این انتخاب باعث میشود تا زندگی لعیا بهطور کامل تغییر کند و در دنیایی پر از راز و دروغ فرو رود. روابط پیچیده و گذشتههای پنهانی، جهانگیر و دیگر شخصیتهای داستان را در موقعیتهای سختی قرار میدهد که تصمیمات عاطفی و عقلانی آنها سرنوشت را رقم میزند.
این رمان با تلفیق عشق، تنشهای روانی و کشمکشهای درونی شخصیتها، داستانی پر از تحولات احساسی و هیجانانگیز را روایت میکند.
آنارشی داستان لعیا شهرام دختری آرام است که برای شناخت جهانگیر مرشد، مردی مرموز و عجیب، به او نزدیک میشود. پس از پذیرفتن نامزدی با صدرا شهرام، پسر خالهاش، لعیا در شرایطی قرار میگیرد که مجبور به ازدواج با جهانگیر میشود. انتخابی که زندگی او و اطرافیانش را به هم میریزد. در این میان، رازهای تاریکی از زندگی جهان و عمارت مخوف فرخ نایب فاش میشود که تغییرات زیادی در سرنوشت شخصیتها ایجاد میکند.
دستم را به دیوار گرفته تا پشت در اتاق جهانگیر رفتم. با اینکه دلم میخواست به خانه بروم… نه خانهی خودم.. خانهی نیما… همه چیز را بهم ریخته حرف بزنم و برای همیشه بروم تا جهانگیر و فرخ را با هم از پا در بیاورم اما حتی نای راه رفتن نداشتم… جانی ندارم باید برای خواب وارد اتاقش شوم نه اینکه کار سخت و سنگینی انجام داده باشم… نه اینکه تنم به جور افتاده باشد…
نه فقط دلم شکست دل وامانده ای که انتظاری داشت که نباید… از کسی که نباید… وقتی صدای فریادهای فرخ برای آزار و نشان دادن جهانگیر نایب به من بلند شد چشمهاییم منتظر روی در میچرخید اما او که تازه رفته بود نیامد… نیامد و دلم را در تنهایی سوزاند وقتی فرخ با لبخند فریاد میزد تا بدانم تمام است و فقط میتوانم برای نجات هم مسیر او باشم…
هر چقدر هم بیمروت بود اما اینجا امنترین جا در این به قول خودش طویله هست. بیصدا وارد شدم نگاه چرخانده پتو و بالشتی گوشهی اتاق دیدم! مال من بود؟ حالا وضعیت دلم بدتر از وقتیست که از دور میدیدمش و هیچ نسبتی نداشتیم… انگار واقعا هیچ چیزم برایش مهم نیست که از اتفاقها عصبانی یا آشفته شود میخواست دور باشم تا آرامش داشته باشد… حتی شبها را برخلاف قبل برای خواب یا آزارم به خانهام نیامد… حتی یک بار هم تماس نگرفت تا از کجا بودنم با خبر شود…
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، به هزاران رمان آنلاین و آفلاین دسترسی داشته باشید و همیشه یک کتابخوان همراه داشته باشید!
اگر شما نویسنده رمان آنارشی هستید و از انتشار این رمان در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.
دانلود رمان آنارشی به همراه سایر رمانهای جذاب در سایت نودهشتیا! 🌟
دانلود رمان آنارشی... لعیا شهرام دختری آرام برای شناخت جهانگیر مرشد مردی عجیب و مرموز بهش نزدیک میشه… دقیقا بعد از پذیرفتن نامزدی با پسر خالهاش صدرا شهرام، ترسیده برای نجات خودش مجبور میشه پای سفرهی عقد جهان بشینه! همه چیز زندگی لعیا، جهان و صدرا و تمام اطرافیانشون بهم میریزه که انگار سامان پذیر نیست! رازهایی از زندگی جهان و عمارت مخوف فرخ نایب فاش میشه که…