




آلا میثاقی دانشجوی پزشکی، درست وقتی که دورهی کارورزی را در بیمارستان شروع میکند؛ با چالش جدیدی در خانواده روبرو میشود
این چالش آن ها را مجبور میکند تا به محلهی قدیمی برگردند
جایی که حاتم سلطانزاده در آن بزرگی میکند... # رمان جدید🌱

داستان مستر خشنی و بی رحمی که باند مخوفی و داره که کارشون ساخت بدل ادماس به ایران میاد. آبتین راننده ی اون پسره ی که مستر خشنمون رو با کاراش زیر سوال میبره و.

شاویس که کراش مخفیی روی ساتیار داره مجبورش میکنه تا براش کار کنه و.

راجع به زندگي دختري به اسم مانياس كه قهرمان راليه و بعد از كشته شدن نامزدش تو مسابقات غير قانوني قيد همه چي رو زده و اموزش رانندگي ميده كه بابك يه مرد ميان سال وارد زندگيش ميشه و مدعي ميشه عاشقش شده
مانيا اول ردش ميكنه اما بعدا بخاطر بدهي پدرش مجبور ميشه.... بعدا هم كه پاي برادر بابك، شاهان به داستان باز ميشه
پیشنهادی:
اگر از انتشار این رمان در سایت ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف آن را بدهید.

یاشار رئیس سخت و نفوذ ناپذیری که بدون شناخت دقیق از تیدای داستان، اونو توی شرکتش استخدام میکنه، تیدا که شخص خاصی در گذشتهی این آدم بوده، با نقشهای از پیش تعیین شده وارد شرکتش میشه و در یک مهمانی بزرگ ،پیشنهادِ نامتعارفی بهش میده که یاشار رو وسوسه میکنه انجامش بده...
چالش بین هردوشون براشون یه رابطهی ممنوعه رو رقم میزنه...

● یک عشق ممنوعه و پنهانی.
● دختری به اسم پرواز که از بچگی هیچ محبتی ندیده و درگیر اعتیاده...
وَ
پزشکی که سعی داره بهش کمک کنه.
داستان اونا گره میخوره به مافیای خطرناکی که هیچ رحم و مروتی سرش نمیشه.
اما آیا ممکنه اینبار فرق داشته باشه؟
● همه چیز از یه مأموریت شروع شد، اما هیچکس نمیدونه تهش به کجا میرسه.
وقتی اعتماد مثل بازی با آتیشه،
و عشق... میتونه مرگبارتر از هر دشمنی باشه.

اون قراره بهش نشون بده یه مرد واقعی چطوری با یه زن رفتار میکنه...
سابین:
تا قبل از هیوگو هیچوقت نفهمیده بودم یه مرد وقتی واقعاً بلد باشه از یه زن
مراقبت کنه، چه حس فوقالعادهای داره.
همهچی از وقتی با هیوگو بودم، فرق کرد...

وبسایت شوگر ددی شاید پایهی محکمی برای یه برنامهریزی بینقص زندگی نباشه، ولی من یه دختر کوچیک شهرم با رویایهای بزرگ. و یه آگهی هست یه آگهی عجیب و غریب که نمیتونم از فکرش بیرون بیام...
دو مرد داغ دنبال دختر کوچولوی خاصشون هستن. کسی که بتونه سرگرمشون کنه، بخندونهشون، با برنامههای شغلیشون کنار بیاد.
طبیعتاً کارل و ریک شرط و شروط خودشونو دارن.

داستان راجب دختری به اسم گلبرگ هستش که به زور پدرش اونم فقط بخاطر منفعتش اونو به ازدواج پسر یکی از شریک هاش به نام آریا داده.
در این بین بهادر همکار و دوست صمیمی آریا مجبور میشه مدتی رو کنارشون باشه که متوجه ی نفرت آریا از گلبرگ اونم بخاطر ازدواج اجباریش میشه و وقتی کم کم سعی میکنه اونو از چنگال کتک ها و آزار و اذیت آریا در بیاره خودش بهش وابسته میشه و دل میبنده.
ولی رسیدن به گلبرگ باوجود خانوادش و همسرش قطئنا آسون نیس..

اسم رمان: حجله اجباری
نویسنده: نگار رازقندی
ژانر رمان: عاشقانه، ازدواج اجباری، بزرگسال
فرمت فایل: PDF
مناسب برای: گوشی موبایل، تبلت، لپتاپ، سیستمهای خانگی و آیفون
داستان دربارهی دختری به نام یارا است که بعد از مرگ مادرش، به خانه پدربزرگش میرود.
در آن خانه تصمیمی برای سرنوشت یارا گرفته شده؛ او باید با پسرعموی خشن و بیرحمش ازدواج کند.
حال، یارا در شرایطی قرار گرفته که باید با مردی زندگی کند که دلش پیش دختر دیگری است.
در این داستان با لحظاتی تلخ، پرتنش و عاشقانه روبهرو هستیم؛ جایی که اجبار، عشق و سرنوشت درهم گره میخورند...

اسم رمان: کد آبی
نویسنده: مهدیه افشار
ژانر: عاشقانه، هیجانی
فرمت فایل: PDF
مناسب برای: موبایل، تبلت، لپتاپ، کامپیوتر، آیفون و سایر دستگاههای هوشمند
همه میگن بزرگترین و مخترین دکتر تهرونه، ولی من میگم دیوثترین و دختربازترین پسر تهران!
روزبه سرمد یه پسر سی و چند سالهی نخبهست که تقریباً همهی پرسنل بیمارستان خصوصیش، از زن تا مرد، مجذوب جذبهاش شدن.
این قناری خفن، قد بلند، خوشتیپ، سیکسپکدار و به شدت کاریزماتیکه. حتی نگهبانهای سیبیلکلفت حراست بیمارستان هم دلشون میخواد واسه یهبار زیرش له بشن!
و از شانس خوب یا بد من... این پسر، پسرعموی تخیلی و خفن خودمه!

اسم رمان: دامنگیر
نویسنده: هانیه وطنخواه
ژانر رمان: عاشقانه، احساسی، اجتماعی
فرمت فایل: PDF
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، کامپیوتر، آیفون و کلیه دستگاههای هوشمند
عقیق نام من است.
نام منی که تنها در میان دردها ایستادهام.
نام منی که سالهاست به زبان اویی که میگویند محرمتر از هر محرمیست، هجا نشده است...
مشخصات رمان:
شروین دکتری است که در بیمارستانی به مالکیت پدرش مشغول به کار است. اما او با وجود تحصیلات و مقامش، همیشه به کافهای پایین شهر تهران میرود که صاحبش دختری جوان به نام هانیس است. شروین که به شدت به هانیس جذب شده، به صورت مرموزی به کافه میرود، غافل از اینکه نامزد هانیس، پلیس و برادر خودش است. در این میان، شرایطی پیش میآید که شروین و هانیس مجبور به ازدواج میشوند. شروین که به اجبار باید نقش پدرش را به عنوان یک قاچاقچی اعضای بدن انسان ادامه دهد، به ناگاه عاشق هانیس لجباز میشود و داستانی پر از تنش و عشق شکل میگیرد.









