خلاصه کتاب:
دانلود رمان الفبای سکوت... افرا ملک یه دختر سرتق و پرروئه که برای کار کردن به زور وارد مزرعهی بزرگ تارخ نامدار میشه که همه بلانسبت عین سگ ازش میترسن… روز اول رئیسش رو با کارگر اشتباه میگیره و سوتی پشت سوتی… حالا تارخ میگه اخراجی... افرا میگه نمیرررررم. فکر کن این دوتا عاشق هم بشن این وسط… تارخ قصه خیلییی جذابه اما دخترمون حسابی اعصاب رو می ریزه بهم..
خلاصه کتاب:
دانلود رمان سایه به سایه... لادن دختر یه خانواده سنتی و خوشنام محل زندگیشه که به واسطه رشته پرستاری و کمک هاش به اطرافیان، نظرمثبت تمام اقوام و همسایهها رو جلب کرده و آینده روشنی پیش رو داره؛ ولی زندگی همیشه آروم نمیمونه اشتباهات دیگران ورق رو برمیگردونه. اشتباهاتی که پای بدنام ترین آدم محل رو به زندگی لادن باز میکنه. مردی با گذشته و حال و روز مبهم که برای رسیدن به آرامش خودش، آرامش هرکسی که سر راهش قرار میگیره، به هم میزنه و …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان جهنم بی همتا... حافظ دشمن مهری است، بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات، دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی برای انتقام این مرد شیطانی شده… مردی که قراره برای آتش کشاندن زندگی مهری خودش را مقابل تمام فامیل و نامزد نبات عاشق و شیفته اش نشان بدهد …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان غارتگر... چه اتفاقی میوفته وقتی طوفان رام نشدنی با اقیانوس بیانتها در تاریکی شب برخوردن کنه؟ تریستن «شکارگر» کین، برای ورود مورانا ویتالیو به زندگیش آماده نبود. بعد از اینکه قسم چند سالهش رو در یک شب بارونی شکوند، در جنگی بین رنجهای گذشتهش و آیندهی نامعلوم گیر افتاد. تنها چیزی که ازش مطمئن بود؟ اینکه زندگی اون دختر هنوزم متعلق به خودشه. مُرده ها از توی گور بلند میشن. امپراتوری شروع به سقوط میکنه.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان تلاطم ماهی ها... -ساعت ۱۱ میام دنبالت. حواست باشه نعشه نباشی گوه بزنی به همه چیز. مرد قوز کرده پای ستون ابری از دود درست کرد. دست روی پلک های چروکیده و خشکیده اش گذاشت. -خیالت تخت داداش. داش اصغر به وقتش قِرقیه، قرقی! مرد جوان دستی به کلاه لبه دارش گذاشت. فندکاش را از شلوار شش جیباش بیرون کشید و در حالی که یک پایش خم و تکیه بر درخت بود، سیگار را بين لب هایش گذاشت و آتش زد ...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هوژین... از تاکسی که پیاده شد هجوم هوای سرد دی ماه پوست صورتش را به گزگز انداخت. شال گردن بافت عزیز جون را تا روی بینی اش بالا کشید و به سمت قنادی آن سوی خیابان رفت. داخل قنادی هوا گرم بود و خبری از سوز سرمای بیرون نبود. به سمت صندوق رفت و فیشش را بیرون آورد و گفت: دیروز کیک سفارش داده بودم. لحظه ای بعد وقتی کیک خامه ای سفید رنگی که رویش طرح گوشی پزشکی جا خوش کرده بود، مقابلش قرار گرفت …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان دره رویاهای سرگردان... الناز با سپهر قرار خواستگاری گذاشته و خانواده ها آماده برای عروسی این دو هستن.. آتلیه ای که الناز و دو دوستش شراکتی راه انداختن بخاطر پدر یکی از دوستان الناز، از بین میره… الناز ناگزیر به خونه عمه اش میره تا هم از مادرشوهر عمه اش نگهداری کنه و هم جای خواب داشته باشه ولی با ورود بهزاد …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان قرارمان کنار رازقی ها... بدون اینکه کوچکترین نگاهی سمت دختر کناریاش بیندازد، در ماشینش را باز کرد و کوله پشتی نارنجی رنگ او را با حرص روی صندلی عقب پرت کرد. صدای اعتراضش بلند شد. -چرا پرت میکنی؟ عصبانی بود و دوست داشت هوار بکشد. یقهی پیراهن مردانهی گشادی که تنش بود را از پشت در دست گرفت و عملاً گیسو را دنبال خودش کشید تا ماشین را دور بزند. جیغ جیغ کرد …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان رثا... امیرعباس سلطانی، تولیدکنندهی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین او و امیرعباس، رازی بزرگ پنهان است. رازی که به گذشته، به یک زخم… و در نهایت به یک دلدادگی منجر شده. رازی که حالا بعد از هشت …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان پارازیت... بهزاد در بدترین روزهای زندگی اش امید را در میان دستان او به یادگار گذاشته بود. او در سخت ترین شرایط به دادش رسیده و پناهش شده بود. دستش را گرفته و از ورطه ی ناامیدی و فلاکت بیرون کشانده بود. محال بود مرد همسایه فراموشش شود. بهزاد جای پایش را نه در میان رویاهایی که در عقلش پرسه میزدند بلکه در میان تپش های نامنظم قلبش محکم کرده بود. جای خالی او نه از بین میرفت نه با حضور کس دیگری پر میشد.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان ارتیاب... تافتهادیب دانشجوی پزشکیست که به تهمت نامزدش از خانواده طرد شده و مجبور به جدایی میشود. اتفاقاتی باعث می شوند همخانهی دکتر سهند نریمان میشود، سهند دشمن قسمخوردهی خاندان ادیب است و تافته بیخبر از همه جا. همهچیز خوب است تا اینکه نامزد سابق تافته این هم خانگی را کشف کرده و…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خط خورده... کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه مشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با خیال پیدا کردن کاری که آرزوی خودش و مادرشه، پا به یک کمپانی فرشبافی میذاره تا به عنوان طراح مصاحبه بشه اما بنا به دلایلی نمی تونه و مجبور میشه برای دست خالی برنگشتن پیشنهاد کار دیگه ای رو قبول کنه و این کار پاش رو به ماجراهایی باز میکنه که حتی تصورش رو نمی کرد…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین... دختری که باتمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم… بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش شو.. می آیم و مات میشوم… و تو را به خیر میسپارم… خودم را به سلامت…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند... یه مرد ۷۰ ساله پولداربه اسم زرنگار که دوتا پسر و دوتا دختر داره.دختر دومش کیمیا مجرده که عاشق استاد نخبه دانشگاهشون به نام طاهاست. کیمیا قراره با برادرشوهر خواهرش باسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار میکنه و از ایران میره. زرنگار هم در عوض خواهر ۱۷ ساله طاها به اسم طلا راکه خودش عاشق پسرخالش به اسم امیر را مجبور میکنه باهاش ازدواج کنه و تو خونه ش بعنوان خدمتکار کار کنه…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو... این بار از نیمه می رسیم به پایان. نه از ابتدا… ابتدا همیشه شروع نیست… ترانه دختری که بخاطر اشتباهی که دیگران فکر می کنند پشت پا میزنه به ارثی کلان… اما آیا ترانه اشتباه کرده یا این دیگران هستند که از واقعیت ها آگاه نیستند …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان دریچه... مریم به لبه پنجره تکیه داده بود. چشم هایش سرخ سرخ بودند. دل من با سرخی چشم هایش بی تاب می شد. با درد دلش مشت می شد. این دل لامروتِ من با درد رفیق کودکی هایم، عجیب درد می شد. –رحمان چی میگه؟ –میگه حرف حرفه بی بیه… بی بی که میگه بچه… باید مادر بشم… باید پدر بشه… باید خفه بشم… باید لال بشه. مریم تمام عمرش را خفه شده بود. پدرش با بی مهری، خفه اش کرد.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان آفرودیته... داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی دست و پاچلفتی و در مقابلش، مردی از ایران با جدیت و سردی شخصیت.