رویاتو ، خرید و دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی
رمان عاشقانه، رمان ایرانی، رمان جدید، برترین رمان ها، رمان خارجی، رمان پلیسی، رمان انتقامی، رمان طنز و…
رویاتو ، خرید و دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی

خلاصه کتاب: دانلود رمان ماشه را بکش... فکر می‌کردم تمام چیزهایی که تو زندگی نیاز دارم رو کنار خودم دارم: تفنگ، هلی‌کوپتر و برادرانم. البته بیشتر زن‌ها آرزوی زندگی منو ندارن، اما بعد از چیزهایی که دیدم و کارهایی که انجام دادم، فکر نمی‌کنم که خودم هیچ وقت آرزوی چیزهای بیشتری داشته باشم. باشگاه موتورسواری "سوارانِ شبح" خانواده‌ی منه و من برای اونا هر کاری می‌کنم. می‌خوام اونا از هر خطری دور باشن. حتی اگه این خطر، خودم باشم. فقط یک نگاه کافی بود تا باعث بشه هر چیزی که واسش جنگیدم تا پنهانش کنم، کاملاً برملا بشه. مامور FBI بودن به اون این قدرت رو می‌داد که دنیای من رو زیر و رو کنه و…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان دشت آنا... پرسفون دومین دختر قدرتمندترین زن شهر است که مدت‌ها برای فرار از زندگی اجباری و کسالت‌بارش تلاش کرده است. حالا که در آستانه آزادی است، به‌طرز دردناکی در یک عمل انجام‌شده گرفتار می‌شود. در بزرگترین مهمانی سال، جایی که تمام بزرگان شهر حضور دارند، به نامزدی حاکم بزرگ، قاتل و پیر شهر درمی‌آید. اما پرسفون همان شب فرار می‌کند و حتی مرگ را به این حقارت ترجیح می‌دهد.

فرار او به ربوده شدن توسط بزرگترین دشمن حاکم منتهی می‌شود. مردی بسیار خطرناک که سال‌هاست تنها افسانه‌ای بیش نبوده و بردن اسمش برای ترساندن کافی است.

خلاصه کتاب:

دانلود رمان گل سرخ... صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود. و من؟ مگر چند نفر بودم که بتوانم هم ببینم، هم بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود.

در را باز کردم و با اولین قدمم، صدایش این بار از زیر دندان‌های قفل‌شده‌اش به گوشم رسید: ــ گلشیفته!!

چند بار مرا گلشیفته صدا کرده بود؟ من گلِ باغش بودم. همان گلی که نامم را گذاشته بود گلِ سرخ.

قدم بعدی را که برداشتم، این بار فریاد زد: ــ بری دیگه رفتی، گلی! اینو تو گوشت فرو کن...!

خلاصه کتاب: دانلود رمان غیاث... من غیاثم! غیاثِ ساعی! بوکسور زیرزمینی ۳۰ ساله‌ای که یه شب از سر گیجی با یه دختر کوچولوی ۱۹ ساله هم اتاق می‌شم! منی که از جنس مونث فراریم، واسه آزار دادن اون دختر بچه دست به هر کاری می‌زنم، ولی حواسم نیست که دل و ایمانم بند اون دوتا چشم مشکی رنگش شده! اینو زمانی می‌فهمم که دختر کوچولویی که با دستای خودم بزرگش کردم، با بچه‌ای که از من تو شکمش داره، ترکم می‌کنه و…

خلاصه کتاب: دانلود رمان زهرچشم... ماهک دختری آزاد و بی‌پروا که به خاطر یک سوءتفاهم مجبور می‌شود با سید علی، پسر مستبد و متعصب حاج محمد که یه محل به اسمش قسم می‌خورند، عقد کند.

خلاصه کتاب: دانلود رمان سایه های مست... سایه، به صورت اتفاقی شاهد قتل یک دختر جوان می‌شود. می‌خواهد خودش را بی‌تفاوت نشان بدهد و از خطر دور بماند، اما طاقت نمی‌آورد و به اداره‌ی پلیس می‌رود تا دیده‌هایش را گزارش بدهد. غافل از اینکه چیز مهمی را پیش قاتل جا گذاشته؛ نشانه‌ای که مثل یک آدرس دقیق، قاتل را به او می‌رساند…

خلاصه کتاب: دانلود رمان شاه خشت... پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به کارهای بد می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که...

خلاصه کتاب: دانلود رمان پاییز هزار رنگ...داستان از یک روز در دانشگاه شرودان شروع می‌شود، زمانی که سوگند هدایتی دچار حمله میگرنی می‌شود. به دلیل همراه نبودن داروهایش و شیطنت همکلاسی‌ها، مجبور به ترک کلاس و رفتن به منزل می‌شود. از آنجایی که قادر به رانندگی نیست، دوستش لاله از روزبه قائمی درخواست می‌کند تا آن‌ها را به منزل برساند…

خلاصه کتاب: دانلود رمان خانم دو وینتر... زندگی خانم دو وینتر که با ماکسیم مرموز ازدواج کرده است، باید شاد و کامل باشد، اما شبح انتقام‌جو ربکا، همسر اول ماکسیم، همچنان سایهٔ طولانی خود را بر سر آن‌ها می‌اندازد. پس از بیش از ده سال غیبت، به انگلیس برگشته‌اند. به‌نظر می‌رسد که سرانجام، خوشبختی نصیب آن‌ها خواهد شد.

خلاصه کتاب: دانلود رمان اسارت شیرین... من سامانتا، هکر FBI هستم. وقتی پشت صفحه کامپیوتر می‌شینم، با همه فاصله‌ای امن دارم. دختری منزوی، قدرتمند، و تا به حال هیچ مردی من رو تو زندگیش نداشته. اما داستان از جایی شروع شد که... اسیر دست‌های پروردگار مواد مخدر کلمبیا، آندرس مورنو، شدم. اون زخمی و ترسناکه. و برادر بی‌رحمش، کریستیان، دستور داد که من رو بکشن. من سعی کردم برای حفظ خودم بجنگم، ولی نتونستم از دستشون فرار کنم. اون می‌خواد که اون رو بپذیرم، ولی مغزم نمی‌تونه به بازی گرفتن استادانه‌اش جواب نده. وسواس بیمارگونه‌اش اشتباهه، اما شاید من هم یه بیمار روانی باشم…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان ماهرخ... ـ من می‌تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم...

ماهرخ با تعجب به مرد روبه‌رویش خیره شد. نگاه مرد در صورت دخترک چرخی خورد، و دخترک که از این نگاه عاصی شده بود، با حرص گفت: ـ لطفاً حرفتون رو کامل کنین…!

مرد نفس سنگینی بیرون داد. گفتن آنچه در ذهن داشت، سخت بود، اما باید می‌گفت. این به نفع هر دو بود؛ البته شاید بیشتر به نفع دخترک روبه‌رویش.

با جدیتی که جزئی جدانشدنی از شخصیتش بود، برخلاف اعتقاداتش و با اجبار، چشم در چشم دخترک شد. مکثی کرد و بالاخره گفت: ـ دکتر معالج مهگل رو میارم و در عوضش… زنم شو…!!!

خلاصه کتاب:

دانلود رمان نقطه کور... جذاب‌ترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. **کلی جانسن** با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من، به‌عنوان هماهنگ‌کننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحت‌ترین بازیکن‌ها برای اداره کردن بود، اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانیش، داغون شد!

وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم، یک نقشه‌ مسخره کشید. او به من کمک می‌کرد که توجه او را جلب کنم و من هم بهش کمک می‌کردم حسادت نامزد سابقش را برانگیزم. ما قوانین تعیین کرده بودیم. ما کلمه‌ امن گذاشته بودیم…

خلاصه کتاب: دانلود رمان خاکستری..._ خاله؟ الان چشم‌های تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی می‌بینی؟ به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم. - مگه چشم‌های تو که قهوه‌ایه، همه چی رو قهوه‌ای می‌بینی بچه؟ بهم خیره شد و دندون‌نما خندید. - نه! محکم‌تر بغلش کردم و از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهارچوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد. - واستا آبان؛ واسه چی الکی شلوغش می‌کنی؟ مگه قرآن خدا غلط می‌شه تو طعم بچه‌دار شدن رو بچشی؟

خلاصه کتاب: دانلود رمان دایاق...با بوی دود سیگاری که تو بینیم می‌پیچه، سرمو آروم می‌چرخونم و نگاهش می‌کنم… خبری از اون ارسلان همیشه منظم و شیک‌پوش نیست. اون مردی که با حالی به هم ریخته و لباس‌های چروکی که تو تنشه و معلومه هر چی دم دستش بوده پوشیده و اومده، هیچ شباهتی به دامادی که مامان بین فامیل و آشناها بهش افتخار می‌کرد نداره… چنگی بین موهای آشفته‌ی خرمایی رنگش می‌زنه، سرشو بالا می‌گیره تا نگاهم کنه که با هم چشم تو چشم می‌شیم…

خلاصه کتاب: دانلود رمان نورانی... پسر قصه‌مون یه کشتی‌گیر معروفه که عاشق دختر خالشه، ولی خب مشکلات زیادی سر راهشون قرار می‌گیره…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان چراغ قوه... یادش بخیر، تبریز زیبای من در آن سال‌ها زیر انبوهی از دود گرفتار شده بود. دود باروت. بمب دستی. دود مبارزه و جنگ. من تنها ده سال داشتم. چشمان مادر برقی زد و لبخندی عمیق بر چهره‌ خسته‌اش نشست. فنجان چای را بین انگشتان بلندش به بازی گرفته و خیره به پنجره بخار گرفته غرق خاطراتش شده بود.

پدرم مرد متمولی بود. زمین‌دار بود، مال‌دار بود، دستش به دهانش می‌رسید و مردم، بسیار سر سفره‌اش نان می‌خوردند. ملک ما در یکی از محلات اعیان‌نشین تبریز بنا شده بود، یک عمارت بزرگ با کلی خدم و حشم که آن روزها چقدر شلوغ‌تر و پررفت‌وآمدتر بود…

 

خلاصه کتاب: دانلود رمان پادمیرا... همیشه به اینجای ماجرا که می‌رسید، از فکر و خیال می‌امدم بیرون. دیگه چهره‌ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمی‌تونستم ادامه‌ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که می‌گن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین‌طور شدم، سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می‌کردم. دختری که عاشق یه پسر دستفروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم، ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه. چند سال بعد که می‌خواستم فراموشش کنم، می‌فهمم پسره رئیس شرکتی هست که توش کار می‌کنم…

موضوعات
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رویاتو ، خرید و دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.