📖 نام رمان: جگوار
✍️ نویسنده: سبا سالاری
💖 ژانر: عاشقانه، هیجانی، ازدواج اجباری، خونبسی
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
رمان درباره دختری به نام آلای است که در روستا زندگی میکند و پدری بسیار متعصب دارد که او را با کتک تنبیه میکند. زمانی که مردی به نام امیروالا به روستا میآید و عاشق خواهر آلای میشود، همهچیز تغییر میکند. اما مشکل اینجاست که خواهر آلای متأهل است! آلای تلاش میکند راهی برای ازدواج امیروالا و خواهرش پیدا کند، اما زمانی که شوهر خواهرش او را به قتل میرساند، ماجرای پیچیدهای آغاز میشود. آلای برای حفظ خانواده و بنا به دلایلی، مجبور میشود خودش با امیروالا ازدواج کند... عشقی پر از فراز و نشیب، غیرت، خیانت و امید! 💔🔥
📖 نام رمان: گل گازانیا
✍️ نویسنده: رویا احمدیان
💖 ژانر: عاشقانه، جدید
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
من غزلم... دختر فقیر روستایی که تمام سرگرمیام دوشیدن گاوها بود. یک روز به شهر فرستاده شدم. فکر میکردم برای خدمتکاری است، اما فهمیدم که باید از بچهای پرستاری کنم که مادر ندارد. ولی وقتی پدرش را دیدم، آقا فرید خوشقد و بالا که شبیه بازیگرهای هندی بود، دلم رفت... اما او مرا فقط یک دختر بدبو میدید که...
📖 نام رمان: داژفوک
✍️ نویسنده: ملیکا شاهوردی
💖 ژانر: عاشقانه، هیجانی
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
دختر شر و شیطونی که عاشق یک زندانی تحت تعقیب میشود و در یک نگاه دلش را به او میبازد... آنچنان که قید همهچیز را میزند تا برای داژوی خلافکار و کلهخراب باشد، اما ناخواسته درگیر گذشتهی تاریکش میشود و...
📖 نام رمان: چله نشین تاریکی
✍️ نویسنده: فاطمه غفرانی
💖 ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جدید
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
داستان دربارهی دختری به نام ژرفاست که لیدر تور است و یک آقای ایرانی به نام شهریار که مدت زیادی خارج از ایران زندگی کرده و مدیریت یکی از معروفترین برندهای جواهر دنیا را به عهده دارد. این مرد با هویت خارجی خود، رابرت هیل، به ایران بازمیگردد تا از خانواده پدریاش که سالها قبل او و مادرش را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند، انتقام بگیرد. او ژرفا را به عنوان لیدر انتخاب میکند و به مرور ژرفا تبدیل به دست راست او در ایران میشود و همه کارهایش را سر و سامان میدهد. اما با گذر زمان، این دو کمکم عاشق یکدیگر میشوند و...
📖 نام رمان: به گمونم دل من رفته به باد
✍️ نویسنده: فاطمه ناصری
📚 ژانر: عاشقانه، خدمتکاری، ممنوعه، هیجانی
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
یاس، دختری زیبا و باوقار که بهخاطر مشکلات مالی مجبور میشود در خانههای اشرافی شهر کار کند. در یکی از این خانهها، با زن و مردی خوشقلب آشنا میشود که سالهاست در انتظار بازگشت پسرشان از خارج کشور هستند. پسر مغرور و مرموزی که بعد از فوت همسرش، همراه با نوزادی به ایران بازمیگردد. اما حالا این خانه علاوه بر فرزند خردسالش، یک خدمتکار جوان و دلربا هم دارد! آیا سرنوشت این دو به هم گره خواهد خورد؟
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
صدای بسته شدن درب چوبی کلیسا سکوت را میشکند. پدر روحانی، طبق عادت همیشه، در سکوتی مطلق در کابین کوچک کنار محراب مینشیند و منتظر میماند تا شروع کنم. دستانم را روی صلیبی که از گردنم آویخته است میگذارم و با قلبی که زیر بار گناه سنگین شده، نجوا میکنم:
"برایم از خداوند طلب آمرزش کن، پدر مقدس، زیرا من یک گناهکارم."
رمان غرور و آبرو داستان براندو، برادر کارلو برونی را روایت میکند؛ مردی که در دنیای تاریک مافیا قدرتی بینظیر دارد، اما در دلش طوفانی از تضادها و احساسات نهفته است…
⚠ این رمان مناسب افراد زیر ۱۸ سال نیست.
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
رمان خلافکار دیوانه من دختر قصه، پرستار یک پسر دیوانه میشود، اما این دیوانگی عادی نیست! پسری که در دنیای خلافکارها قدرت زیادی دارد، اما کسی نمیداند که او درگیر یک ماجرای پیچیده است. طی اتفاقاتی، دختر متوجه میشود که مادر این پسر، به او مواد روانگردان میدهد تا او را در کنترل خودش نگه دارد. اما آیا دختر قصه میتواند این پسر را نجات دهد؟! ماجراهایی پر از طنز، عشق و هیجان در انتظار شماست...
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
لاوین، دختری ۱۷ ساله، با کاوه آهنگر ازدواج میکند. اما هنوز سه ماه از زندگی مشترکشان نگذشته که کاوه در یک تصادف جان خود را از دست میدهد. در این میان، قیصر، پسر ارشد خانواده آهنگر و بزرگترین کارگردان کشور، برای جلوگیری از شایعاتی که درباره مشکلات شخصیاش به گوش میرسد، از سر تعصب لاوین را به عقد خود درمیآورد. اما ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که لاوین باردار میشود…
افسونگری یک زن، چقدر میتواند خشم یک مرد قدرتمند را آرام کند؟
صدای نالههای من، درد حاصل از لذت من، آیا میتواند او را، مردی که حتی هیبتش مرا به واهمه میاندازد، آرام کند؟
🔻 من پرنسس مافیا هستم!
🔻 و حالا باید باکرگیام را به دشمن پدرم تقدیم کنم!
💥 من در شرف ازدواج با مردی هستم که هیچ چیز از او نمیدانم!
یک وحشی، یاغی، قاتل بینهایت جذاب...
حتی اسم و فامیلش را هم نمیدانم!
🔪 ترسِ شب ازدواجم مرا میکشت...
وقتی فکر میکردم قرار است زیر سلطه مردی به وحشیگری و درشتاندامی او قرار بگیرم…
یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله، حاج ایمان رحمانی!
او که روزی استاد بوکس و تقطیر مشروبات الکلی بوده، حالا به پنجه طلایی معروف است!
🔻 مردی ۳۲ ساله، قدبلند و خوشهیکل…
🔻 که زنش از او طلاق گرفته و خانوادهاش طردش کردهاند!
🔥 اما یک شب، سرنوشتش تغییر میکند…
وقتی زنی بیوه را از دست یک روانی که قصد تعرض به او را داشت، نجات میدهد!
💥 برای محافظت از زن و فرزندانش، او را به عقد خود در میآورد…
💥 اما آنچه که قرار بود یک ازدواج مصلحتی باشد، خیلی زود تغییر میکند…
💥 او در دام عشق دلبریهای دختر میافتد و…
📌 آیا عشق میتواند زخمهای یاسر را التیام دهد؟
📌 یا گذشتهی تاریک او، آیندهاش را تباه خواهد کرد؟
همهچیز از یک سنگ آغاز شد...
سنگی نایاب که نشان یک خاندان بزرگ است.
گذشته و آینده را به هم پیوند میدهد و سرنوشتی را رقم میزند که کسی انتظارش را ندارد…
🔻 او مردی در سایههاست...
🔻 کسی نام واقعیاش را نمیداند، چهرهاش را هرگز ندیدهاند...
🔻 اما هرکس نامش را بشنود، از همان راهی که آمده برمیگردد!
💀 بیـک! 💀
💥 به معنای نجیبزاده… اما نامش تنها رعب و وحشت را القا میکند!
💥 قدرت در دستان اوست؛ مردی که هیچ نشانی از او در هیچکجا نیست!
💥 اما حالا دختری وارد زندگیاش شده که او را از سایهها بیرون میکشد!
🔹 او تکنوهی حاج احمد صالح است…
🔹 بازرگانی قدرتمند که نامش در جنوب مقدس است!
🔹 و حالا، دختری که با ورودش، پرده از اسراری کهنه برمیدارد…
📌 آیا این دختر میتواند معمای این مرد مرموز را حل کند؟
📌 سرنوشت او در دنیای تاریک و قدرتطلبانهی مافیا چه خواهد شد؟
این داستان روایت عشق، جدایی، بازگشت و حقیقتی تلخ است…
نعنا و کیارش، زن و شوهری که با عشقی عمیق اما مشکلات فراوان از یکدیگر جدا میشوند. هر دو تصور میکنند که این پایان قصه است، اما سرنوشت نقشهی دیگری برایشان دارد…
🔻 ده سال بعد، دوباره ازدواج میکنند!
اما کیارش دیگر آن مردی نیست که نعنا میشناخت…
💥 او تغییر کرده است.
💥 حیوانی درنده در وجودش زنده شده…
🎭 پشت این عشق قدیمی و وصال دوباره چه رازهایی پنهان است؟
🔪 کیارش چرا تغییر کرده؟
🔍 آیا این ازدواج دوم، راهی برای خوشبختی است یا سقوط به دنیایی تاریکتر؟
رمان گرگ درون، افسانه، پزشک یک بیمارستان است. او که تا به امروز با اتفاقات سخت زیادی دستوپنجه نرم کرده، متوجه میشود که در اطرافش حوادث عجیبی رخ میدهند و چیزی این وسط درست نیست.
همهچیز زمانی تغییر میکند که او با پسری مرموز و عجیب روبهرو میشود؛ دیداری که سرنوشتش را دگرگون کرده و او را ناخواسته به انجمن خونآشامها میکشاند. اتفاقاتی برایش رخ میدهد که حتی در خواب هم تصورش را نمیکرد… اما این تازه شروع ماجراست!
💥 آیا افسانه میتواند از این ماجراهای پر رمز و راز جان سالم به در ببرد؟
💥 این انجمن اسرارآمیز چه رازی را پنهان کرده است؟
🔻 چمدانش را پشت سرش میکشید...
🔻 نگاهش روی پارچهی مشکی سر در خانهی پدریاش قفل شد...
💔 بازگشت بعد از ۱۰ سال، اما در چه شرایطی؟
💔 دلش نمیخواست برود، اما مجبور شده بود…
💔 او پسر بزرگ خانواده بود؛ چشم و چراغ پدر، امید مادر…
⚡ اما دست سرنوشت او را به غربت فرستاد…
⚡ و حالا بعد از ده سال، در میان این طوفان بازگشته است…
📌 چرا او مجبور به ترک خانواده شد؟
📌 چه رازی در این بازگشت نهفته است؟
📌 و آیا این بازگشت، شروعی دوباره خواهد بود یا سقوطی دیگر؟
🔻 سودا دختری که قلبش درگیر رادمان همدانشگاهیاش میشود، اما وقتی او را با خواهرش آشنا میکند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد!
🔻 رادمان عاشق خواهر سودا شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند.
💔 سودا از شدت درد، تصمیم میگیرد به خارج از کشور برود تا تحصیلاتش را ادامه دهد و خاطرات رادمان را فراموش کند.
💔 اما چهار سال بعد که به ایران بازمیگردد، متوجه میشود هنوز هم قلبش برای رادمان میتپد…
⚡ و تصمیم میگیرد با اولین خواستگارش ازدواج کند تا از احساساتش رها شود.
⚡ اما این ازدواج، سرنوشت دیگری برای او رقم میزند…
📌 آیا ازدواج صوری، راهی برای فراموشی رادمان خواهد بود؟
📌 یا این تصمیم، زندگی سودا را وارد دنیای پیچیدهتری میکند؟
🎭 تکین تهرانی، بازیگر محبوب و کشتیگیر سابق تیم ملی که روزی از عرصه کشتی کنار میرود، وارد دنیای شهرت میشود.
🔐 او مردی است با رازی بزرگ که در دلش نهفته است…
💔 پناه یزدان، دختری که شکستهای زیادی در زندگی زناشویی تجربه کرده و بهدلیل باورهای غلط، دست و پایش بسته شده است.
💔 او از زندگی ناامید است، اما روزی تکین استاد دانشگاه او میشود.
📚 تکین به پناه کمک میکند تا اشتباهات گذشتهاش را جبران کند و به او میآموزد چگونه از زن بودنش به درستی بهره ببرد.
💋 این آموزشها و تغییرات، به نوعی زندگی پناه را دگرگون میکند، و احساسات جدیدی در دلش بیدار میشود.
📌 اما آیا تکین رازهایش را برملا خواهد کرد؟
📌 آیا پناه میتواند از گذشتهاش رها شود و آیندهای جدید بسازد؟
💔 برکه دختری با دنیای خاکستری و مبتلا به کوررنگی مطلق است.
🔒 او در شرایطی بسیار سخت و پر از چالش زندگی میکند و بهجای خواهرش که از دنیا رفته، مجبور به ادامه زندگی میشود.
🌧 آبان، مردی که به تازگی همسرش را از دست داده، دل به دختری با چشمان آبی میبازد.
⚡ رابطهای که بین برکه و آبان شکل میگیرد، پر از پیچیدگیها و احساساتی است که نمیتوانند از آن فرار کنند.
🔐 آیا برکه میتواند با دنیای خاکستری خود کنار بیاید و رابطهای که با آبان آغاز کرده، به سرانجامی خوب برساند؟
🔐 آیا عشق در چنین شرایطی میتواند به چیزی غیر از یک پیچیدگی تبدیل شود؟