خلاصه کتاب:
داستان فرشته من روایتگر زندگی دختری به نام فرشته است که در اوج جوانی، درگیر مشکلات بزرگی میشود. خانواده او، بهویژه نامادریاش، قصد دارند بهخاطر طمع پول، او را مجبور به ازدواج با یک پیرمرد ثروتمند کنند.
فرشته، که تنها ۲۰ سال سن دارد و رویای زندگی بهتری را در سر میپروراند، تصمیم میگیرد با کمک دوستش، شب عروسی و پیش از وقوع عقد، از خانه فرار کند.
این تصمیم جسورانه، مسیر زندگی فرشته را بهطور کامل تغییر میدهد و او را وارد دنیایی پر از چالشها، معماها و حتی عشق میکند. آیا فرشته میتواند از سرنوشت تلخ خود فرار کند و زندگی جدیدی بسازد؟
خلاصه کتاب:
حامین، بادیگارد جذاب و سرسختی است که برخلاف میلش مجبور میشود از دختری تخس و بیپروا که دختر رئیس یک باند مافیاست، محافظت کند. این دختر که سالها در خارج از ایران زندگی کرده، کوچکترین آشنایی با باورها و اعتقادات محکم حامین ندارد.
او دائماً در زندگی حامین دخالت میکند، حتی تا جایی پیش میرود که بیاجازه وارد حمام او میشود! این دختر مدام حامین را اذیت میکند و رفتارهایش چالشهای بزرگی را برای این مرد خشن و مغرور به همراه دارد.
اما اوضاع زمانی عجیبتر میشود که این دو، برای چند روز در یک کلبه زندانی میشوند و اتفاقاتی بین آنها رخ میدهد که کاملاً غیرقابلباور است. آیا این حوادث باعث تغییراتی در نگاه آنها به یکدیگر خواهد شد؟
خلاصه کتاب:
رز و بهراد، دو شخصیت کاملاً متضاد، در جریان یک مأموریت به ناچار در یک خانه حبس میشوند. بهراد که پسری مذهبی و پایبند به اصول اخلاقی است، مجبور میشود برای حفظ حرمتها، رز را صیغه کند. رز، دختری بیقید و آزاد، تنها برای انجام مأموریت با این شرایط کنار میآید. اما این صیغه موقت، سرآغاز ماجراهایی است که بهمرور رابطه این دو را پیچیدهتر و احساسیتر میکند. آیا این نزدیکی، عشق را بین این دو نفر ایجاد خواهد کرد؟
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختری به نام تارا است که در ۱۷ سالگی، پدر خلافکارش در درگیری با پلیس کشته میشود. پس از این اتفاق، رئیس باند قاچاق تصمیم میگیرد تارا را به فردی هوسباز بفروشد. اما پسر مغرور و خشن رئیس، که دیوانهوار عاشق تارا است، اجازه نمیدهد این اتفاق بیفتد و او را پیش خودش نگه میدارد.
هفت سال از این ماجرا میگذرد. اراد، مردی یخی و مغرور، همچنان عاشق تارا است، اما غرورش مانع از ابراز عشقش میشود و محبتهایش را پنهانی نشان میدهد. در این میان، تارا با چند برخورد اتفاقی با دانیال، پلیسی غیرتی و شوخطبع، آشنا میشود و کمکم دل به او میبازد. درست زمانی که تارا به عشقش نسبت به دانیال اعتراف میکند، متوجه میشود که دانیال پلیس است و...
خلاصه کتاب:
ریموت را زده و سوار ماشین میشوم و آهسته در را میبندم. بر خلاف من، فرناز در را طوری میکوبد که انگار با درِ بختبرگشته دشمنی دارد.
نگاهم را با سرزنش به او میدوزم و فرناز با خندهای بیخیال میگوید:
ـ ببخشید... از دستم در رفت جون تو!
با لحنی طعنهآمیز پاسخ میدهم:
ـ نمیدونم چرا این از دستت همیشه در میره.
فرناز عرق روی پیشانیاش را پاک میکند و با گلایه ادامه میدهد:
ـ اوففف... کشتی ما رو با این لگنت!
خلاصه کتاب:
دانلود رمان بیگانه... ترنم دختری دهه شصتی از یک خانواده مذهبی و متعصب است که در خانه پدربزرگش زندگی میکند. زندگی ترنم روی روال عادی خود پیش میرود تا اینکه پسر عمویش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی میمیرد و ترنم عروس نشده، بیوه میشود! حالا حدود ۴-۵ سال از مرگ شوهرش گذشته و پسر عموی بزرگترش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که در آلمان بهترین زندگی را دارد، به ایران بازمیگردد. سالار که دلش برای ترنم گیر کرده است، حالا باید به دستور پدربزرگش با ترنم عقد کند و…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خواستگار پرماجرای باغ انار...من بارانم، دختری شیطون که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام دیگه عاصی شده بودن. ماجرای اصلی زندگی من از اون روز شروع شد که برای خواهرم خواستگار اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسر خالهام که عاشق خواهرم بود، خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش آوردم، غافل از اینکه داماد رو اشتباهی گرفتم!
مدتی بعد دانشگاه قبول شدم و با خودم عهد کردم که سربهراه بشم. اما دقیقاً تو روزهای اول دانشگاه بود که اون پسر رو تو کلاسمون دیدم و…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هذیون... آرنجم را به زمین تکیه دادم و با سختی نیمخیز شدم تا بتوانم بنشینم. یقه لباسم را در مشتم فشردم و در حالی که نفسنفس میزدم، سرم را به دیوار تکیه دادم.
ساق دستم تیر میکشید، رد ناخنها روی پوست قرمز و خطخطیاش جا مانده بود. با هر حرکتی که به دستم میدادم، دردی شدید در مچم میپیچید و ریتم نفسهایم را ناخودآگاه تندتر میکرد. اما تمام این دردها در برابر زخمی که در قلبم بود، هیچ به حساب میآمد.
بوی غذای سوخته فضای خانه را پر کرده بود و تلفن بیوقفه زنگ میخورد. اما ذهنم چنان خالی بود که حتی نمیتوانستم دست و پایم را راهنمایی کنم چه کاری باید انجام دهند...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان دیوار آهنی. ریما، دختری که به خاطر اتفاقی بیارزش و پوچ از خانوادهاش طرد شده، اتفاقی که در آن بیگناهترین فرد، خودش است.
او حالا پرستار کودکی کوچک میشود، اما... پدر آن کودک چه کسی است؟!
پدری که عشق قدیمی و فراموشنشدنی ریماست!
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هایکا... - گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره! نکن، دختره رو عقدش نکن... حالا خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه!
حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده بود، از جایش بلند شد و روبهروی پسرش ایستاد.
- خودم کم درد دارم که با این حرفها مرهم میذاری روش؟ دستش را روی قفسه سینهاش گذاشت و کمی به عقب رفت.
- قلبم مچاله شده از پرپر شدن ناصرم... چه میدونستم شب عقدش، دسته گلم رو از دست میدم؟
خانم بزرگ با چشمان اشکی به حاجی نگاه کرد و دوبار روی پایش کوبید.
- بمیرم برای ناصرم... حالا جواب دختره و خانوادش رو چی بدیم حاجی؟ سیاهبخت شد دختر مردم...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان گرگم به هوا... همه چیز از یک سفر تفریحی شروع شد؛ سفری که قرار بود یادگاری از لحظات خوش و به یاد ماندنی باشد، اما به فاجعهای تبدیل شد که همه را به وحشت انداخت. غزل شکیبا، وکیل پایه یک دادگستری، به همراه چند نفر دیگر به جزیره کیش سفر کرده بود. اما وقتی قایقشان در میانه دریا خراب شد، همه چیز به هم ریخت.
۱۲ روز دوری از دنیای بیرون، ۱۲ روز بیخبری از همه چیز، ۱۲ روز تنها با یک مرد قایقران در جزیرهای کوچک و پرت، دور از هرگونه ارتباط با دنیای بزرگ و پرهیاهو. در این مدت، غزل و قایقران مجبور شدند برای بقا با هم کنار بیایند و در دل دریا، روزهای پر تنش و مشقتبار را بگذرانند.
این سفر که قرار بود خاطرهای خوش باشد، به یک آزمون طاقتفرسا تبدیل شد. غزل در میان دریا و در یک وضعیت بحرانی با چالشهای روانی و جسمی روبهرو شد که هیچکدام از آنها قابل پیشبینی نبود.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هیچکسان... بهراد که مدتهاست متوجه حضور نیروهای منفی در اطراف خود شده، برای رهایی از این تهدیدات به فردی که توانایی مقابله با این نیروها را دارد، مراجعه میکند. در این مسیر، او خود نیز مهارتهای مبارزه با جنها را میآموزد. در این میان، بهراد با جن خوبی به نام هاموس آشنا میشود. هاموس به او کمک میکند تا بتواند مشکلات مردم را حل کرده و از این طریق مسیر جدیدی را برای خود رقم بزند؛ مسیری که ممکن است در آن با چالشهای بیشتری مواجه شود.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان سایه بان آرامش... زمانی بود که خیال میکردم به اندازه کافی قوی و شجاع هستم که بتونم به جنگ با سرنوشتم برم و تقدیرم رو خودم رقم بزنم. به عنوان یه دختر نوجوون، انتخابهایی کردم که تا سالها زندگیام تحت تاثیرشون بود. خانوادهام رو رها کردم، شروع کردم به مستقل شدن و روی خودم تمرکز کردن. اولین قدم بزرگ زندگیم راهاندازی یه کسبوکار نسبتا بزرگ با مردی بود که شناختهشده محسوب میشد؛ پولدار، جذاب، سرد، باهوش و بلندپرواز... از اون مردهای بد توی قصهها که همه دخترهای خوب عاشقش میشدند. اما با این تفاوت که من دختر...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان یار و یاور... کمد ریلی را باز کردم و وارد شدم. نگاهی به کت و شلوارم انداختم، سپس کت شلوار مشکیم را برداشتم و پوشیدم. بعد به سمت کشوی ساعتها رفتم، درش را باز کردم و یکی از ساعتهایم را برداشتم و در دستم گذاشتم. کشوی بعدی را باز کردم و کراوات مشکیم را برداشتم. ایستادم جلوی آینه و کراوات را بستیم. دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم. نگاهی به آینه انداختم و بعد کفشهایم را پوشیدم. به سمت میز کنسول رفتم، تسبیحم را برداشتم و از اتاق بیرون آمدم.
در همین لحظه در باز شد و نیاز وارد خانه شد. به سمتش رفتم و گفتم: «تو اینجا چیکار میکنی؟» او متعجب نگاهش را از سر تا پایم برد و بیآنکه حرفی بزند، به من خیره شد.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خلسه... "خلسه" داستانی است درباره زیبایی و پیچیدگی عشق اول. مارال، دختر سرکش و آزاد خان، در سن 17 سالگی عاشق معراج، پسری سرد و مغرور میشود. اما سرنوشت این عشق را نمیسازد و مارال معراج را گم میکند. سالها میگذرد، و مارال در دنیای خود غرق میشود. اما روزی، در یک اتفاق غیرمنتظره، دوباره معراج را میبیند. این دیدار دوباره نه تنها خاطرات گذشته را زنده میکند بلکه به مارال فرصتی دوباره میدهد تا با چالشهای جدیدی روبهرو شود و درک بهتری از عشق، زمان و تغییرات درون خود پیدا کند.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هفت خبیث.. دُرنا، که مادرش را از دست داده و به طور مستقل از پدرش زندگی میکند، پیامهای ترسناکی دریافت میکند. از نقاشیای که مرگ یک دختر را به تصویر کشیده تا عکسهای خصوصیاش که به طرز مرموزی در آپارتمانش ظاهر میشود. دُرنا تک فرزند پدر و مادری است که بعد از سالها انتظار به دنیا آمده و همیشه احساس تنهایی و انزوا کرده است. در کنار "البرز"، دوست خانوادگی پدرش، هیچ همدمی نداشته است.
اما حالا، این پیامهای ترسناک، دنیای او را به هم میزنند. همه این وحشتها از گذشتهای میآید که یادآوریاش برای دُرنا بسیار دردناک است. گذشتهای که باید در برابر گروهی خبیث از آن حرف بزند و حقیقتی تاریک را آشکار کند. و حالا دُرنا باید با این حقیقت روبهرو شود، اگرچه نمیداند که آیا آمادهی مواجهه با این خطرات است یا نه.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان پرونده ناتمام... گرشا، سرگرد باتجربهای که پنج سال پیش همسرش الیسا را برای رسیدن به اهداف ورزشیاش از دست داد. الیسا برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی تصمیم به ترک او گرفت و به آمریکا رفت، اما با وجود این جدایی، رابطهشان همچنان پابرجا ماند و هیچکدام از آنها به فکر طلاق نیفتادند. پنج سال بعد، گرشا در تلاش برای کشف یک باند قاچاق دارو، وارد هلدینگ شرکتهای دارویی به عنوان سرمایهگذار شد. در حالی که خودش به دارو نیاز داشت تا خواهرزادهاش را درمان کند، این نیاز او را به سمت تماس با الیسا سوق میدهد و تصمیم میگیرد از او کمک بخواهد.