دانلود رمان تاریکی شهرت به قلم صدیقه مرادی با لینک مستقیم
دانلود رمان تاریکی شهرت به قلم صدیقه مرادی با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
دانلود رمان تاریکی شهرت یکی از داستانهای پرهیجان و رازآلودی است که توسط نویسندهی برجسته، صدیقه مرادی، نوشته شده است. در این رمان عاشقانه، دو شخصیت اصلی در یک دنیای پر از تنش و مشکلات قرار میگیرند و در تلاش برای یافتن خود و عشق واقعیشان، با چالشهای بیشماری مواجه میشوند. داستان این رمان به بررسی پیچیدگیهای روابط انسانی، شهرت، قدرت و احساسات میپردازد.
در دنیای تاریک شهرت، جایی که هر لحظه دروغ و فریب در کمین است، شخصیتهای رمان به یکدیگر وابسته میشوند و احساساتشان به بنبست میرسد. وقتی یک رابطه عاشقانه به پایان نزدیک میشود، هیچچیز دیگر به همان شکل قبل نخواهد بود. در این مسیر، گاهی حتی خودخواهیها و اشتباهات هر دو طرف باعث میشود که آنچه که از عشق باقی مانده است، تبدیل به یک حسرت بزرگ شود.
رمان تاریکی شهرت داستانی پیچیده و جذاب از کشمکشهای عاطفی است که هر لحظه از آن پر از هیجان و لحظات غمانگیز است. شخصیتها با دردهای خود دست و پنجه نرم میکنند و در نهایت، یاد میگیرند که نمیتوانند از عشق و احساسی که روزی داشتند، به راحتی چشمپوشی کنند.
رمان تاریکی شهرت با داستانی پیچیده و پر از احساسات منفی و مثبت، به خواننده نشان میدهد که در دنیای امروز، روابط عاشقانه و انسانها چه پیچیدگیهایی دارند. این داستان به وضوح نشان میدهد که چگونه شهرت میتواند در روابط تاثیر منفی بگذارد و چطور گاهی احساسات و روابط بهطور غیرقابل کنترلی به بنبست میرسند.
شخصیتهای اصلی رمان، ارمغان و یزدان، در دنیای پر از مشکلات شهرت و دروغ زندگی میکنند. رابطه آنها پس از مواجهه با بحرانهای مختلف و ایجاد شک و تردیدهای متعدد، به یک نقطه حساس میرسد که آنها نمیتوانند تصمیم درستی بگیرند. در این رمان، خواننده با دنیای پر از راز و هیجان آشنا میشود و درمییابد که هیچچیز به همان سادگی که به نظر میرسد، نیست.
در نهایت، این داستان به انسانها یادآوری میکند که در دنیای پیچیده روابط، حتی عشقهایی که زمانی عمیق به نظر میرسیدند، ممکن است با گذر زمان تغییر کنند. اما همانطور که انسانها از این تجربیات درس میگیرند، در نهایت عشق و صداقت میتواند در قلبها بماند.
قدم در سالن طبقه ی بالا که می گذاریم احساس میکنم قلبم نمیزند در واقع میتوانم ادعا کنم هیچ نبض تپنده ای در بدنم نمانده است.
با چشمانی از حدقه در آمده نگاه می چرخانم و هیچ خبری از حضور سهیل وجود ندارد.
یزدان به طرف تلویزیون روشن می رود و حین خاموش کردنش با اخم به طرف من سر می چرخاند.
چیزی به بر هم خوردن تعادلم نمانده است و فوراً دست روی دیوار می گذارم.
استرس و ترس مثل همیشه علایم حیاتیام را به یغما برده اند. کنار دیوار سُر میخورم و همه ی جانم سر است.
دست و پاهایم یخ زده اند و درست مثل انسانی هستم که تمرین نفس های عمیق و ممتد می کند!
_ارمغان!
صدای تند قدم هایش و بعدش فشار دستش روی شانه ام نگاهم را میخ صورت او میکند.
ابروهایش انگار خیالِ فاصله گرفتن از یکدیگر را ندارند و همین باعث شده است چهره اش جدی و سخت به چشم بیاید. معلومه چته؟!
عصبی ست. حتی یقین دارم متوجه ی فضای غیر طبیعی خانه شده است و مقصر همه اینها من هستم که نتوانسته ام ترسم را کنترل کنم.
بازویش را می گیرم و می خواهم برخیزم که برای کمک کردن سریع نیم خیز می شود.
-نمیدونم چرا یهو سرم گیج میره! یهو همه جا سیاه میشه!
نگرانی مثل تبر شک رخنه کرده درون چشمانش را از ریشه قطع می کند.
_حتماً ضعف کردی چرا بهم زنگ نزدی؟ اگه یهو میخوردی زمین چی؟ اگه اتفاقی میفتاد!
برای دسترسی سریعتر و راحتتر به رمانهای جدید و محبوب، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که از دنیای بیپایان رمانها لذت ببرید، به راحتی رمانهای مختلف را دانلود کنید و از تجربه خواندن کتابهای جدید بهرهمند شوید. نصب اپلیکیشن نودهشتیا بسیار ساده است و از امکانات ویژهای بهرهمند خواهید شد.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید با ارسال درخواست حذف، رمان خود را از سایت حذف کنید. برای این کار، کافی است به بخش پشتیبانی سایت نودهشتیا مراجعه کرده و درخواست خود را ارسال کنید.