دانلود رمان هشتگ به قلم نگار.ق با لینک مستقیم
دانلود رمان هشتگ به قلم نگار.ق با لینک مستقیم
رمان هشتگ داستان دختری جسور به نام ماری را روایت میکند. ماری یک بلاگر معروف در اینستاگرام است که به خاطر شخصیت قوی و حضور پررنگش در فضای مجازی شناخته شده است. از بچگی عاشق پسر عمویش آراز بوده، اما آراز هیچ توجهی به او نداشته و حتی او را دوست ندارد. همه چیز تغییر میکند وقتی آراز در یک تصادف به کما میرود و پس از به هوش آمدن، حافظهاش را از دست میدهد. ماری از این فرصت سوءاستفاده کرده و به آراز میگوید که آنها قبلاً با هم رابطه داشتند و باید ازدواج کنند. این آغاز داستان پر فراز و نشیب زندگی آنهاست.
ماری که همیشه عاشق آراز بوده، در یک موقعیت خاص وقتی آراز حافظهاش را از دست میدهد، تصمیم میگیرد از این فرصت استفاده کند و با او ازدواج کند. این ازدواج که ابتدا بر اساس دروغ و سوءاستفاده از حافظه فراموششده آراز است، کم کم به چالشها و تغییرات جدیدی در زندگی آنها میانجامد. در این میان، ماری با مشکلات مختلفی روبرو میشود و تلاش میکند تا در دنیای پر از هیاهوی فضای مجازی و روابط پیچیده واقعی، حقیقت را کشف کند.
“آراز” شماره پلاکها رو چک کردم. ۳۸ رو که دیدم ماشین رو متوقف کردم و برای کیهان نوشتم:
-رسیدم.
جواب درجا رسید: اومدم داداش.
کل کوچه رو تو تاریکی شب خوب نگاه کردم. انقدر دقیق که شاید یک لحظه چیزی یادم بیاد، ولی هیچ…
در ماشین که باز شد سمت کیهان برگشتم سلام دادم که گفت:
– آخ اگه بدونی چقدر دلم واسه این شبگردیها تنگ شده بود.
-اهل شبگردی هم بودیم؟
– اوووو، تا دلت بخواد. چی کار میکردیم؟
-موزیک و سیگار و حتی گاهی این ساعت میرفتیم باشگاه.
-خب؟ الان کجا بریم؟
هیچ جا، فقط بریم…
بیهدف حرکت کردم. کمی که گذشت کیهان پرسید:
-بپرس.
با تعجب نگاهش کردم که گفت: قطعا دلت برام تنگ نشده که اومدی اینجا. اومدی سوال بپرسی.
_شاید باورت نشه ولی برای پرسیدن ترس دارم.
-میترسی دروغ بگم؟
-میترسم راستت زیاد ناامید کننده باشه.
کیهان نفس عمیقی کشید و بحث رو عوض کرد: واسه عروسیت حاضری؟
-عروسی… بعد تلخ خندیدم: حاضر؟ خودتو بذار جای من و ببین حاضرم یا نه.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید:
اگر شما نویسنده رمان هشتگ هستید و از انتشار رمان خود در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف آن را ارسال کنید.