دانلود رمان فودوشین به قلم سارا رایگان با لینک مستقیم
رمان “فودوشین” نوشته سارا، داستان زندگی آرامش، دختری جوان و سرکش است که پس از مواجهه با یک تجربه تلخ و آسیبزا در دوران کودکی، تصمیم میگیرد زندگی خود را به شکلی متفاوت و مستقل از خانوادهاش ادامه دهد. در کودکی، آرامش تحت تاثیر رفتارهای غیر انسانی برادرش قرار گرفته و به همین دلیل در حال حاضر در خانهای جدا از خانواده زندگی میکند.
اما داستان با ورود طوفان به زندگی آرامش دچار تغییراتی میشود. طوفان مردی رنج کشیده، جوانمرد و سرد است که به خاطر مشکلات گذشتهاش، روابط سرد و تنشآمیزی با دیگران دارد. آرامش که از طوفان متنفر است، مجبور میشود با او ازدواج کند و این شروع یک زندگی مشترک پر از تنش، رازهای پنهانی و افشاگریهای غیرمنتظره است. در این مسیر، آرامش و طوفان باید با اتفاقات مختلف کنار بیایند و رازهای پنهان خود را به یکدیگر فاش کنند.
فودوشین یک کلمه ژاپنی به معنای “قلبت را بیحرکت نگه داری” است، و این مفهوم در رمان به معنای کنترل احساسات در برابر شادی و اندوه به کار رفته است.
رمان فودوشین به روایت داستان آرامش، دختری جوان و پر از دردهای پنهان میپردازد که پس از یک دوران تلخ در خانوادهاش، در تلاش است تا زندگی مستقلی بسازد. او به دلایلی که از گذشتهاش ریشه میگیرد، از روابط انسانی فاصله گرفته است. در این میان، او مجبور به ازدواج با طوفان میشود، مردی که در نگاه اول بیرحم و سرد به نظر میآید، اما پشت این ظاهر خشن، مردی رنج کشیده و جوانمرد قرار دارد.
ازدواج این دو در ابتدا با تنش و نفرت شروع میشود، اما با پیشرفت داستان، این تنفر به تدریج به کشف رازهایی از گذشتهی هر دویشان منجر میشود که دنیای جدیدی برایشان میسازد. در این رمان، علاوه بر احساسات پیچیده، مفاهیم انسانی همچون تحمل، فداکاری، و قدرت در برابر سختیهای زندگی به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
“آرامش: کلاسورم را بستم و داخل کوله ام گذاشتم که از یک گوشه ی پشتی صندلی ام آویزان شده بود.
استاد داشت درس را جمع بندی می کرد و چیزی به پایان کلاس نمانده بود.
صدای شوخی های بی مزه ی پسرها در انتهاس کلاس و صحبت های آرام دخترها با کنار دستی هایشان نظم کلاس را بهم ریخته بود و استاد فهمید که اگر بیخیال دقایق آخر تدریس شود هم به نفع خودش هست هم دانشجوهایش.
خیلی خب بچه ها خسته نباشید. همین یک جمله ی استاد باعث شد تا سریع بقیه ی وسایلم را هم جمع کنم.
نيوشا عینکش را از روی بینی اش برداشت و گفت: _خسته نباشید استاد… برگشت سمت من. حوصله ی کلاس بعدی رو ندارم.
کوثر بلند شد و زیپ کیفش را بست. خدا رو شكر من تايم بعد كلاس ندارم و میتونم برگردم خوابگاه و بخوابم.
من هم برخاستم و کوله ام را روی دوشم انداختم. خوش بحالت من هم خستم هم گرسنه.
همراه با سه همکلاسی ام از ساختمان دانشگاه خارج شدیم نگاه سنگین و خیره ی یکی از پسرهای دانشگاه که دو ترم از من بالاتر بود را روی خودم حس کردم،
قبل از ورود به محوطه برگشتم تا مطمئن شوم و بله درست حس کردم و به راحتی مچ نگاهش را گرفتم.
در جواب این دستگیری لبخند ضعیفی زد و نگاهش را قطع نکرد. سریع رو برگرداندم و با چند قدم بلند خودم را به بقیه ی دوستانم رساندم. از نگاه خیره وحشت داشتم و تنفر…”
برای دسترسی به هزاران رمان جذاب آنلاین و آفلاین، نصب اپلیکیشن نودهشتیا پیشنهاد میشود. با نصب این اپلیکیشن بر روی تلفن همراهتان، به راحتی میتوانید از دنیای گستردهای از رمانها بهرهمند شوید و همیشه رمانهای مورد علاقه خود را همراه داشته باشید.
در صورتی که شما بهعنوان نویسنده از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را ارسال کنید. تیم پشتیبانی نودهشتیا آماده است تا به درخواست شما رسیدگی کند و رمان شما را از سایت حذف کند.