📖 مشخصات رمان
📌 نام رمان: خزان
✍️ نویسنده: فاطمه خانقلی
📚 ژانر: عاشقانه
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
رمان خزان، غروب پر زده از کوه...
به چشم، گم شده تصویر راه و راهگذر...
غمی بزرگ، پر از وهم...
به صخرهسار نشسته است...
درون درهای تاریک، سکوت بند گسسته است...
🌿 سهراب سپهری
زندگی همیشه بر وفق مراد پیش نمیرود! در رمان خزان، داستان زنی روایت میشود که با مشکلاتی بیش از حد توانش دستوپنجه نرم میکند. سرنوشت او، در مسیری پرپیچوخم، آزمونهای سختی را پیش رویش قرار داده است. آیا او میتواند از پس این طوفانها برآید؟ آیا امیدی برای روزهای بهتر وجود دارد؟
📌 مشخصات رمان
📚 نام رمان: ویران شده (جلد چهارم از مجموعه تبدیل شوندگان شیطانی سایه)
✍️ نویسنده: جیمین ایو
🌍 مترجم: Elahe_V
📖 ژانر: عاشقانه، تخیلی، معمایی، بزرگسال
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
ملالکین، فرشتهای از آن سوی مداس، تمام زندگی خود را در میدان جنگ گذرانده است. مرگ، نابودی و از دست دادن، همواره سایهای بر سرنوشتش بودهاند... تا اینکه با مرا کالاهان روبهرو شد!
گرگینهای که چیزی فراتر از یک گرگ معمولی است، شخصی که مسیر زندگی ملالکین را تغییر داد. حالا، او دیگر آن دختر فرشته سابق نیست. زخمهای کهنهای که روزی در اعماق روحش حک شده بودند، در حال محو شدناند. گذشتهی تاریک و دردناک او، آرامآرام در زیر آوار یک زندگی جدید دفن میشود...
اما آیا همهچیز به همین سادگی تمام خواهد شد؟ خیر! فقط یک نفر مانع راه دختر فرشته است...
نویسنده: یاسمن راد
ژانر: عاشقانه
فرمت رمان: PDF
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
رمان فردا به وقت تو (#من هم گریه کردم) داستانی عاشقانه است که در دو زمان مختلف روایت میشود. در زمان حال، داستان توسط راوی سوم شخص بیان میشود، و در زمان گذشته، از دیدگاه شخصیت اصلی، نورا، روایت میگردد. نورا دختری است که با آسمان پارسیان، دختر خانوادهای سرشناس، ارتباط نزدیکی دارد.
آسمان که در ابتدا تنها یک شرکتکننده ناشناس در یک مسابقه رالی غیرقانونی بوده، وارد دنیای پیچیدهای میشود که گذشتهاش بهطور مستقیم بر لحظههای حال سایه میاندازد. ماجرا وقتی به اوج خود میرسد که معشوقه حسام پارسیان، قبل از شب عروسیاش، توسط سه ناشناس مورد تعرض قرار میگیرد. اما این معشوقه و عروس فردای شب عروسی هیچ نسبتی با هم ندارند!
داستان در همتنیدگی گذشته و حال، با پیچیدگیهای عاطفی و تراژدیهایی که شخصیتها را تحت فشار قرار میدهد، شما را با خود درگیر خواهد کرد. 💔
📖 اسم رمان: نیمنگاه
✍️ نویسنده: فاطمه مفتخر
📌 ژانر: عاشقانه
📂 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و…
دختر قصه کافهدار است، پرانرژی و سرشار از شیطنت.
پسر داستان اما جدی، مذهبی و آرام!
اما دست تقدیر سرنوشت این دو را به هم گره میزند...
دختری که با شیطنتهایش سعی دارد یخ شخصیت جدی و سرد پسر را بشکند! او را به زور سوار موتور میکند، به برفبازی میبرد، کلهپاچه میخوراند و حتی نصفهشب از دیوار بالا میبرد! اما چه میشود که این پسر مذهبی، دل به دختری چنین متفاوت میبازد؟ آیا این عشق میتواند به سرانجام برسد؟
یک داستان خواندنی و متفاوت از عشق و تضاد شخصیتها که لحظات شیرینی را برایتان رقم خواهد زد.
اسم رمان: پادمیرا
نویسنده: مبینا مهراور
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
فرمت: PDF
✅ مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
همیشه به اینجای ماجرا که میرسیدم، از فکر و خیال بیرون میآمدم. دیگر چهره آن پسر دستفروش در ذهنم نبود و نمیتوانستم ادامه خاطراتم را بدون صورتش تصور کنم.
راست میگویند: "از دل برود هر آنکه از دیده رود" و من هم همینطور شده بودم. سالیان سال از آن اتفاق گذشت و هر روز چیزی از او را فراموش میکردم...
من دختری بودم که روزی عاشق یک پسر دستفروش شدم. برایش پولی کنار گذاشتم تا بتواند کاری برای خودش دست و پا کند و بعد، به خواستگاریم بیاید. اما او رفت و دیگر هرگز پیدایش نشد.
سالها بعد، زمانی که در تلاش بودم او را برای همیشه از ذهنم پاک کنم، فهمیدم همان پسر، حالا رئیس شرکتی است که من در آن کار میکنم...
🔹 عشق قدیمی که حالا رئیس شده! آیا گذشته بین این دو دوباره زنده خواهد شد؟
💪 پسری که در دنیای رقابتهای سخت کشتی، برای عشق زندگیاش هم باید بجنگد…
🔥 او یک کشتیگیر معروف است، یک قهرمان روی تشک…
💖 اما در دلش فقط یک نفر جای دارد: دخترخالهاش!
⚡ اما عشق همیشه آسان نیست…
🚧 مشکلات زیادی سر راهشان قرار میگیرد و هر مانعی، عشقشان را محک میزند.
✨ آیا او خواهد توانست، هم در میدان مسابقه و هم در میدان عشق، پیروز شود؟
🔥 رمان دایاق داستانی از عشقی که در پیچوخم سرنوشت، رنگ دیگری میگیرد…
💨 بوی دود سیگار در بینیام میپیچد، سرم را آرام میچرخانم و نگاهش میکنم…
👔 اما خبری از آن ارسلان همیشه منظم و شیکپوش نیست…
💢 دیگر آن داماد جذاب و مغروری که مادر میان فامیل به او افتخار میکرد، نیست…
👀 حالا مردی را میبینم با ظاهری آشفته، لباسهایی چروک و روحی خسته…
✋ دستی میان موهای خرمایی آشفتهاش میکشد، سرش را بالا میگیرد و به من نگاه میکند…
💔 و آن لحظه است که چشم در چشم هم میشویم…
🔗 ماجرای دختری که در میان تصمیمات سخت، عشق و گذشتهای پنهان گرفتار شده است…
💔 رمان بندبازی آزادی همیشه بهایی دارد...
پروا برای نجات برادرش صادق که به جرم قتل در زندان است، حاضر است هر کاری انجام دهد!
✨ در مسیر تلاشش، به طور اتفاقی با پارسا روبهرو میشود…
پارسا مردی مرموز است که آدرس برادرش پیمان را به پروا میدهد.
🧩 پیمان کیست؟
یک وکیل قهار، حرفهای و کاربلد…
کسی که میتواند تنها امید پروا برای نجات صادق باشد…
اما پروا غافل است…
⏳ این مسیر پیچیدهتر از چیزی است که تصور میکرد!
🕵️♂️ رازهای نهفتهای در پس این ماجراست…
چرا پیمان حاضر به کمک شد؟
🖤 حقیقتی که پشت پردهی این ماجرا پنهان شده، زندگی پروا را برای همیشه تغییر خواهد داد…
🔥 رمان پروژه رئیس وقتی رئیس جدیدت، همان مردی است که در یک موقعیت عجیب با او روبهرو شدی…
اولین باری که مریک کرافورد را دیدم، در مصاحبهی کاریام بود.
اما از نظر فنی…
❗ من بیست دقیقه قبلتر، بهطور کاملاً تصادفی با او روبهرو شدم!
🚪 در حالی که در یک اتاق پرو در ساختمانی دیگر بودم، او ناگهان وارد شد…
📢 من داد زدم!
😳 او فریاد زد!
🩲 و من… تقریباً لخت، فقط با یک سوتین، با او درگیر شدم!
🔒 نهایتاً در را روی آن عوضی سکسی بستم و فرار کردم…
اما شوک واقعی زمانی بود که فهمیدم او رئیس جدیدم است! 😱
👀 نمیدانستم من را به جا آورده یا نه…
تا اینکه در طول مصاحبه، دوباره جر و بحثمان بالا گرفت…
و او به من گفت بروم زیربغلم را بو کنم!!! 🤯
🖤 از اینجا به بعد، ماجرای من و این رئیس جذاب، فقط پیچیدهتر و دیوانهکنندهتر میشود…
📖 اسم رمان: حوالی این شهر
✍️ نویسنده: سمیرا ایرتوند
📚 ژانر: عاشقانه، اجتماعی
📂 فرمت: PDF
✅ مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، کامپیوتر، آیفون و...
رمان حوالی این شهر، صدای فریادهای مرد در خانه میپیچد، دیوارها از خشم او میلرزند و زن ترسیده به آرام کردنش میپردازد.
🔹 - عزیزم آروم بگیر...
🔸 - یه هفتهست ازش خبری نیست! نمیبینی تو نامه چی نوشته؟
مرد نامهای را در دست میفشارد، نوشتهای که میگوید دخترشان رفته تا عاشقی کند، اما اگر این عشق به بیراهه رود، چه بر سرشان خواهد آمد؟
🔹 - عزیزم...
🔸 - اون دختر خراب، زیر دست تو خراب شد!
وقتی شاگرد اول مدرسه بود، عزیز خطاب میشد، اما حالا؟ فرار دختر با پسری نامناسب، آتشی را در خانواده شعلهور کرده است که شاید هرگز خاموش نشود...
📖 یک داستان پر از کشمکشهای خانوادگی، عشقهای ممنوعه و تصمیمهایی که سرنوشت را تغییر میدهند!