رمان “آیین دلبر” داستانی عاشقانه و اجتماعی است که در آن شخصیتها با چالشهای مختلف عاطفی روبرو میشوند. این داستان روایت میکند که در زندگی ما همیشه عشق اول نمیآید و ممکن است برای کسی که به ما عشق میورزد، دیگران همیشه در اولویت باشند. شخصیتهای رمان در جستوجوی عشق واقعی و جایگاه خود در زندگی و در دل دیگران هستند.
در این داستان، با دنیای پیچیده و روابط انسانی مواجه میشویم که نشاندهنده واقعیتهای اجتماعی و عاطفی است. اگر شما نیز به دنبال رمانی با احساسات عمیق و درگیریهای درونی شخصیتها هستید، این رمان یک انتخاب مناسب است.
صبح تمام لباسهام رو توی چمدون جمع کردم. بقیه خرت و پرتهام رو هم برداشتم همه رو گذاشتم پشت در تا وقتی پری بانو اومد زودتر پایین برم که معطل نشن. مهشید دستی به شونهام زد و گفت: معلومه حسابی عجله داری ها یعنی این قدر اینجا بهت بد گذشته؟! _این دم آخری متلک بارم نکن مهشید. معلومه که عجله ندارم ولی میخوام زودتر تکلیفم روشن بشه. توی یه برزخی گیر کردم که نمیدونی الان نمیدونم اونجا چی تو انتظارمه و چه اتفاقی قراره بیفته. مهشید نفسش رو بیرون داد و ناراحت گفت: راست میگی حق با توئه ولی امیدوارم این مدت بهت بد نگذره، بالاخره اینها هم آشنا هستن و به خاطر بچهی خودشون هم که شده بهت خوب میرسن نگران چیزی نباش. لبخند مصنوعی زدم و سر تکون دادم که صدای زنگ آیفون بلند شد پری بانو بود. گونه مهشید رو بوسیدم و محکم تو آغوشم فشردمش خداحافظی کردم و با چمدون و وسایلم سوار آسانسور شدم. چمدون چرخ داشت و این قدر سنگین بود به زور پشت سرم میکشیدمش پری بانو کنار ماشین منتظرم بود و کیاوش اخم کرده پشت فرمون نشسته بود. پری که دید وسایلم زیاده و به زور دارم دنبال خودم میکشم داخل ماشین سر خم کرد و به کیاوش گفت که بیاد کمکم کنه. کیاوش با ابروهایی درهم کشیده و با اکراه از ماشین پیاده شده، آروم به سمتم اومد و زیر لب سلامی داد…
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، پیشنهاد میشود اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن به شما امکان میدهد به راحتی رمانهای مورد علاقهتان را پیدا کرده و به صورت آنلاین یا آفلاین مطالعه کنید.
اگر به رمانهایی با پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی علاقه دارید، آیین دلبر یک انتخاب خوب برای شما خواهد بود. از خواندن این رمان زیبا لذت ببرید!