
دانلود رمان عشق سیاه به قلم آزاده رمضانی با لینک مستقیم
دانلود رمان عشق سیاه به قلم آزاده رمضانی با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
- نام رمان: عشق سیاه
- نویسنده: آزاده رمضانی
- ژانر: طنز، تراژدی، پلیسی، معمایی
- تعداد صفحات: 535
معرفی رمان عشق سیاه
دانلود رمان عشق سیاه” نوشته آزاده رمضانی، داستانی پیچیده و پر از هیجان است که در آن عشق، نفرت و انتقام در هم میآمیزند. داستان درباره دختری به نام سوزان است که در گذشته قلبش را به فردی داده، اما اکنون تصمیم دارد انتقام بگیرد. داستان با لایههای مختلف از احساسات و معماهای پلیسی و تراژدی پیش میرود که خواننده را غرق در خود میکند. این رمان از همان ابتدا شما را با خود درگیر کرده و در دنیای پیچیده شخصیتها و تحولات داستانی قرار میدهد.
خلاصه رمان عشق سیاه
داستان “عشق سیاه” از زبان سوزان روایت میشود. او در گذشته دلبسته مردی میشود که قلبش را مال خود کرده بود، اما اکنون پس از تغییرات زیادی که در او به وجود آمده، تصمیم به انتقام میگیرد. سوزان دیگر آن دختر ساده و ابله گذشته نیست، او اکنون فردی است که خشم و نفرتش را از خانوادهاش در دل دارد و برای جبران آسیبهای گذشته آماده است. در این میان، شخصیتهای دیگر نیز وارد داستان میشوند و حوادثی پیچیده و هیجانانگیز رقم میزنند.
قسمتی از رمان عشق سیاه
صدای شرشر آب سکوت حاکم بر حمام را میشکست، با فرود آمدن قطرات آب سرد روی پوست بدنم احساس آرامش میکردم و برای لحظاتی هرچند کوتاه میتوانستم فکرهای متفرقه و مزخرف را از ذهنم خارج کنم. با لبخندی که آرامش در آن موج میزد دوش آب را بستم، حوله را برداشتم و مشغول خشک کردن بدنم شدم.
همانطور که حوله را نرم روی سرم مالش میدادم سرم را بالا آوردم که نگاهم روی آینه بخار گرفته حمام قفل شد، حتی قطرات آب و بخار حمام هم نتوانسته بود تصویر چهره زیبای مرا پنهان کنند. حوله را گوشهای پرت کردم.
بالاخره بعد ساعتها خستگی رسیدم. در را باز کردند و از پلهها پایین رفتم و پوزخندی بیارادهای زدم. آن دختری که چند سال پیش از این کشور رفت در گوشه اتاقش مُرد و دختری دیگر متولد شد، دختری که دیگر رحمی در خود ندارد و مملو است از خشم و نفرت و انزجار از خانواده خودش. منتظر بودم تا چمدانم به دستم برسد و بیحوصله به اطرافم نگاه میکردم. ایران خیلی تغییر کرده است؛ هم نوع پوشش و هم انسانهایش.
بعد از پیدا کردن چمدانم به سمت در خروجی فرودگاه رفتم، سامان را دیدم که با لبخند به سمتم میآمد. او دو ماه زودتر از من به ایران آمد تا بعضی کارها را سروسامان بدهد. کمی ته ریش درآورده بود که به صورت کشیدهاش میآمد. با خوشحالی روبهرویم ایستاد و همانطور که دستم را در دست میفشرد گفت:
– سلام خوبی؟ خسته راه نباشی.
لبخند کمرنگی روی لب نشاندم و سرم را خشک تکان دادم، لبخند ذوقزدهای روی لبش آمد. هرچقدر که او گرم و صمیمی برخورد میکرد، دو برابر آن من سرد و رسمی رفتار میکردم و این اصلاً تقصیر من نبود بلکه تقصیر آن سه نفر بود. سه نفری که مثلثی تشکیل دادند. زندگیام به آن مثلث بسته بود اما همیشه زندگی به مرگ میانجامد. با شنیدن تعارف سامان از فکر بیرون آمدم:
– چمدونو بده من میارمش.
اخمی روی پیشانی نشاندم…
پیشنهاد نصب اپلیکیشن نودهشتیا
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، میتوانید به هزاران رمان آنلاین و آفلاین دسترسی داشته باشید و داستانهای مختلف را در هر زمان و مکانی که خواستید، مطالعه کنید. این اپلیکیشن تجربهای بینظیر از خواندن رمانها را به شما ارائه میدهد.
درخواست حذف رمان
اگر شما نویسنده رمان “عشق سیاه” هستید و از انتشار آن در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را از این سایت ارسال کنید.
