رویاتو ، خرید و دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی
رمان عاشقانه، رمان ایرانی، رمان جدید، برترین رمان ها، رمان خارجی، رمان پلیسی، رمان انتقامی، رمان طنز و…
رویاتو ، خرید و دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی
مطالب محبوب

خلاصه کتاب: دانلود رمان بیگانه... ترنم دختری دهه شصتی از یک خانواده مذهبی و متعصب است که در خانه پدربزرگش زندگی می‌کند. زندگی ترنم روی روال عادی خود پیش می‌رود تا اینکه پسر عمویش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی می‌میرد و ترنم عروس نشده، بیوه می‌شود! حالا حدود ۴-۵ سال از مرگ شوهرش گذشته و پسر عموی بزرگترش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که در آلمان بهترین زندگی را دارد، به ایران بازمی‌گردد. سالار که دلش برای ترنم گیر کرده است، حالا باید به دستور پدربزرگش با ترنم عقد کند و…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان دیوار آهنی. ریما، دختری که به خاطر اتفاقی بی‌ارزش و پوچ از خانواده‌اش طرد شده، اتفاقی که در آن بی‌گناه‌ترین فرد، خودش است.

او حالا پرستار کودکی کوچک می‌شود، اما... پدر آن کودک چه کسی است؟! پدری که عشق قدیمی و فراموش‌نشدنی ریماست!

خلاصه کتاب: دانلود رمان هیچکسان... بهراد که مدت‌هاست متوجه حضور نیروهای منفی در اطراف خود شده، برای رهایی از این تهدیدات به فردی که توانایی مقابله با این نیروها را دارد، مراجعه می‌کند. در این مسیر، او خود نیز مهارت‌های مبارزه با جن‌ها را می‌آموزد. در این میان، بهراد با جن خوبی به نام هاموس آشنا می‌شود. هاموس به او کمک می‌کند تا بتواند مشکلات مردم را حل کرده و از این طریق مسیر جدیدی را برای خود رقم بزند؛ مسیری که ممکن است در آن با چالش‌های بیشتری مواجه شود.

خلاصه کتاب:

دانلود رمان یار و یاور... کمد ریلی را باز کردم و وارد شدم. نگاهی به کت و شلوارم انداختم، سپس کت شلوار مشکیم را برداشتم و پوشیدم. بعد به سمت کشوی ساعت‌ها رفتم، درش را باز کردم و یکی از ساعت‌هایم را برداشتم و در دستم گذاشتم. کشوی بعدی را باز کردم و کراوات مشکیم را برداشتم. ایستادم جلوی آینه و کراوات را بستیم. دستی به ریش سفیدم کشیدم و مرتبش کردم. نگاهی به آینه انداختم و بعد کفش‌هایم را پوشیدم. به سمت میز کنسول رفتم، تسبیحم را برداشتم و از اتاق بیرون آمدم.

در همین لحظه در باز شد و نیاز وارد خانه شد. به سمتش رفتم و گفتم: «تو اینجا چی‌کار می‌کنی؟» او متعجب نگاهش را از سر تا پایم برد و بی‌آنکه حرفی بزند، به من خیره شد.

 

خلاصه کتاب: دانلود رمان فصل‌های نخوانده عشق... راه‌های نرفته بسیارند، رازهای نادانسته نیز، و زندگی کتابی است که فصل‌های ناخوانده بسیار دارد. مگو: تا کی؟ تا چند؟ کتاب را ورق بزن، گام بردار، زندگی بر چکاد عشق، روزی گل خواهد داد.

خلاصه کتاب:

دانلود رمان رفیق روزهای بد... هامون و نامزدش منتظر تولد فرزندشان هستند، اما جنین به دلایل نامعلومی سقط می‌شود. هامون که فکر می‌کند مشکل از هستی است، به او دلداری می‌دهد. اما جواب دکتر هر دو را متحیر می‌کند؛ مشکل از خود هامون است و دیگر قادر به بچه‌دار شدن نیست. این موضوع باعث می‌شود که هستی یک صبح او را برای همیشه ترک کند. در این میان، سلوا، یکی از هم‌کلاسی‌های قدیمی او، حاضر می‌شود نقش زن باردار هامون را بازی کند تا او بتواند حق و حقوق خودش را از خانواده‌اش بگیرد. غافل از اینکه سلوا پنهانی دل در گرو هامون دارد...

 

خلاصه کتاب: دانلود رمان سوز...امیر هاتف امانی، معروف به سوز، رپر موفقی است که به دلیل شرایط خاصی، مجبور می‌شود عشقش، نعنا، را که بعد از مدت‌ها تلاش به او رسیده، ترک کند و خود را گم و گور کند. دو سال بعد، او دوباره به زندگی نعنا بازمی‌گردد و متوجه می‌شود که بچه‌ای از او دارد. سوز تصمیم می‌گیرد تمام تلاشش را به کار گیرد تا عشق و فرزندش را به زندگی‌اش بازگرداند. اما نعنا، به هیچ عنوان حاضر نیست دلش با او صاف شود و این سوال باقی می‌ماند که آیا سوز موفق خواهد شد عشق و فرزندش را به دست آورد یا نه...

خلاصه کتاب: دانلود رمان هومورو... روایت دختری ساده و از جنس مهربانی که با تمام محدودیت‌ها و ترس‌هایش می‌خواهد از قفس و حصاری که خانواده و تفکرات سنتی برایش ساخته‌اند بیرون بیاید. پنهانی تلاش برای زندگی کردن و مستقل شدن می‌کند، اما سرنوشت جوری رقم می‌خورد که وارد زندگی مردی می‌شود که درست نقطه مقابل خودش است. عشق را تجربه می‌کند و به او تکیه می‌کند، اما همان لحظه پرده از حقیقتی تلخ برداشته می‌شود و طی اتفاقاتی کاملاً غیرمنتظره، کم‌کم درگیر مشکلات بزرگی می‌شود…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان دشت آنا... پرسفون دومین دختر قدرتمندترین زن شهر است که مدت‌ها برای فرار از زندگی اجباری و کسالت‌بارش تلاش کرده است. حالا که در آستانه آزادی است، به‌طرز دردناکی در یک عمل انجام‌شده گرفتار می‌شود. در بزرگترین مهمانی سال، جایی که تمام بزرگان شهر حضور دارند، به نامزدی حاکم بزرگ، قاتل و پیر شهر درمی‌آید. اما پرسفون همان شب فرار می‌کند و حتی مرگ را به این حقارت ترجیح می‌دهد.

فرار او به ربوده شدن توسط بزرگترین دشمن حاکم منتهی می‌شود. مردی بسیار خطرناک که سال‌هاست تنها افسانه‌ای بیش نبوده و بردن اسمش برای ترساندن کافی است.

خلاصه کتاب: دانلود رمان غیاث... من غیاثم! غیاثِ ساعی! بوکسور زیرزمینی ۳۰ ساله‌ای که یه شب از سر گیجی با یه دختر کوچولوی ۱۹ ساله هم اتاق می‌شم! منی که از جنس مونث فراریم، واسه آزار دادن اون دختر بچه دست به هر کاری می‌زنم، ولی حواسم نیست که دل و ایمانم بند اون دوتا چشم مشکی رنگش شده! اینو زمانی می‌فهمم که دختر کوچولویی که با دستای خودم بزرگش کردم، با بچه‌ای که از من تو شکمش داره، ترکم می‌کنه و…

خلاصه کتاب: دانلود رمان زهرچشم... ماهک دختری آزاد و بی‌پروا که به خاطر یک سوءتفاهم مجبور می‌شود با سید علی، پسر مستبد و متعصب حاج محمد که یه محل به اسمش قسم می‌خورند، عقد کند.

خلاصه کتاب: دانلود رمان سایه های مست... سایه، به صورت اتفاقی شاهد قتل یک دختر جوان می‌شود. می‌خواهد خودش را بی‌تفاوت نشان بدهد و از خطر دور بماند، اما طاقت نمی‌آورد و به اداره‌ی پلیس می‌رود تا دیده‌هایش را گزارش بدهد. غافل از اینکه چیز مهمی را پیش قاتل جا گذاشته؛ نشانه‌ای که مثل یک آدرس دقیق، قاتل را به او می‌رساند…

خلاصه کتاب: دانلود رمان شاه خشت... پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به کارهای بد می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که...

خلاصه کتاب: دانلود رمان پاییز هزار رنگ...داستان از یک روز در دانشگاه شرودان شروع می‌شود، زمانی که سوگند هدایتی دچار حمله میگرنی می‌شود. به دلیل همراه نبودن داروهایش و شیطنت همکلاسی‌ها، مجبور به ترک کلاس و رفتن به منزل می‌شود. از آنجایی که قادر به رانندگی نیست، دوستش لاله از روزبه قائمی درخواست می‌کند تا آن‌ها را به منزل برساند…

خلاصه کتاب: دانلود رمان نورانی... پسر قصه‌مون یه کشتی‌گیر معروفه که عاشق دختر خالشه، ولی خب مشکلات زیادی سر راهشون قرار می‌گیره…

خلاصه کتاب:

دانلود رمان چراغ قوه... یادش بخیر، تبریز زیبای من در آن سال‌ها زیر انبوهی از دود گرفتار شده بود. دود باروت. بمب دستی. دود مبارزه و جنگ. من تنها ده سال داشتم. چشمان مادر برقی زد و لبخندی عمیق بر چهره‌ خسته‌اش نشست. فنجان چای را بین انگشتان بلندش به بازی گرفته و خیره به پنجره بخار گرفته غرق خاطراتش شده بود.

پدرم مرد متمولی بود. زمین‌دار بود، مال‌دار بود، دستش به دهانش می‌رسید و مردم، بسیار سر سفره‌اش نان می‌خوردند. ملک ما در یکی از محلات اعیان‌نشین تبریز بنا شده بود، یک عمارت بزرگ با کلی خدم و حشم که آن روزها چقدر شلوغ‌تر و پررفت‌وآمدتر بود…

 

خلاصه کتاب: دانلود رمان پادمیرا... همیشه به اینجای ماجرا که می‌رسید، از فکر و خیال می‌امدم بیرون. دیگه چهره‌ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمی‌تونستم ادامه‌ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم. راسته که می‌گن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همین‌طور شدم، سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو فراموش می‌کردم. دختری که عاشق یه پسر دستفروش شدم و بهش پول دادم تا بره برای خودش کار پیدا کنه و بیاد خواستگاریم، ولی اون پسر میره و دیگه پیداش نمیشه. چند سال بعد که می‌خواستم فراموشش کنم، می‌فهمم پسره رئیس شرکتی هست که توش کار می‌کنم…

موضوعات
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رویاتو ، خرید و دانلود رمان های عاشقانه ایرانی و خارجی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.