رمان طلایه دار داستانی عاشقانه و پر از پیچیدگیهای احساسی و اجتماعی است. محوریت داستان درباره زندگی رَسام جدیری، مردی مقتدر از اهواز، است که بنا بر شرایطی خاص به تهران مهاجرت میکند. زندگی او به طرز غیرمنتظرهای به دختر نوجوانی گره میخورد که نه تنها از نظرش جذابیتی ندارد، بلکه به دلایلی مسئولیتپذیری بزرگی را بر عهدهاش میگذارد.
طلایهدار روایتگر داستانی است که میان عشق، مسئولیت، و سرنوشت درهم تنیده شده و خواننده را درگیر سفر احساسی جذابی میکند.
رسام جدیری، بزرگ طایفۀ جدیریها، در پی ماجرایی از اهواز به تهران میآید. در این میان، زندگی او با دختر 17 سالۀ یحیی، همسر مادرش، گره میخورد. رسام، که در ابتدا دختری بیکس و آسیبپذیر را میبیند، نمیداند چگونه با او کنار بیاید.
مسیر داستان زمانی پیچیدهتر میشود که رسام مجبور میشود این دختر را به اهواز ببرد و به نوعی سرپرستی او را بر عهده بگیرد. اما آیا این سرپرستی به عشقی عمیق تبدیل خواهد شد یا او تنها به عنوان حامی این دختر باقی خواهد ماند؟
“عصبی بود و کلافه! حرفهایش بیخ گلویش گره خورده بودند و فرصتی برای حرف زدن نداشت.
ماشین را به حرکت درآورد و میان راه هزاران فکر از سرش گذشت. تصمیم گرفت به خانه بیبی گل برود و دخترک کوچک و مغمومش را در آغوش بگیرد؛ شاید دلخوری از چشمانش رخت ببندد و برود.
…
سرانجام به خانه رسید. تنها چیزی که حالش را کمی بهتر میکرد، دوش آب خنک و سیگار برگی بود که همیشه آرامش نسبی به او میبخشید.”
با عضویت در انجمن نودهشتیا میتوانید به آرشیوی گسترده از رمانهای ایرانی و خارجی دسترسی داشته و آثار دلخواه خود را دانلود کنید.
اگر نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن رضایت ندارید، از طریق سایت نودهشتیا میتوانید درخواست حذف اثر خود را ارسال کنید.