رمان به چشمانت مومن شدم، اثری متفاوت و تأثیرگذار از فاطمه سالاری، داستان زندگی شخصیتهایی را روایت میکند که در دنیای متفاوتی از یکدیگر زندگی میکنند. حامی پرتو، خوانندهای که به دلیل شغلش با چالشهای اجتماعی بسیاری مواجه است، در همسایگی دختری مذهبی و چادری به نام ترنج زندگی میکند. تقابل این دو شخصیت با دیدگاههای کاملاً متضاد، لحظات پراحساس و پرکششی را به تصویر میکشد.
این داستان زیبا، علاوه بر جنبههای عاشقانه، به مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز میپردازد و با شخصیتپردازیهای قوی، خواننده را با خود همراه میکند.
داستان درباره یک گروه خوانندگی غیرمجاز با طرفداران میلیونی است. حامی پرتو، رهبر گروه، به دلیل شغل و ظاهرش از سوی دوستان و خانوادهاش طرد شده است. او اکنون در آپارتمانی زندگی میکند که ترنج، دختری از شیراز که به تهران آمده، همسایه اوست.
ترنج و حامی، با دنیایی کاملاً متفاوت، دیدگاههای مخالف و اعتقادات شخصی قوی، به شکلی غیرمنتظره وارد زندگی یکدیگر میشوند. این آشنایی، سفری پرماجرا از تغییر، درک متقابل و عشق را برای این دو رقم میزند.
میدانم که این چندمین بار بود که روی اسم “هامین من” در گوشی ضربه میزدم و جمله تکراری “دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد” را میشنیدم. گوشی را روی تخت انداختم و کتاب را برداشتم تا شاید بتوانم خودم را سرگرم کنم. نگاهم روی مطالب کتاب بود، اما حواسم تماماً پیش هامین. دو روز بود که هیچ خبری از او نداشتم…
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا بر روی گوشی خود، به هزاران رمان آنلاین و آفلاین دسترسی داشته باشید. این اپلیکیشن تجربهای جذاب از مطالعه رمانهای محبوب ایرانی و خارجی را برای شما فراهم میکند.
اگر نویسنده این اثر هستید و از انتشار آن در سایت رضایت ندارید، میتوانید با مراجعه به سایت نودهشتیا درخواست حذف خود را ثبت کنید.