دانلود رمان مسکوت به قلم الهه مرگ با لینک مستقیم
دانلود رمان مسکوت به قلم الهه مرگ با لینک مستقیم – نسخه کامل
مشخصات رمان:
رمان مسکوت به قلم الهه مرگ یک داستان جذاب و هیجانانگیز در ژانر عاشقانه و هیجانی است که شما را به دنیای پیچیده و پرتنش زندگی شخصیتهای آن میبرد. داستان حول محور شخصیت سورن راد میچرخد که در سن ۱۸ سالگی از خانواده خود جدا میشود و پس از ۱۳ سال به خانه باز میگردد. هدف او از بازگشت، ساماندهی به وضعیت آشفته برادرش و شرکت خرابشده خانوادهاش است. اما در مسیر بازگشت، سورن با دختر عموی جسور و جذاب خود، آشوب، آشنا میشود. آشوب دختری است که در نگاه اول قلب سورن را تسخیر میکند و این آغاز رابطهای پیچیده و پر از فراز و نشیب است.
اما داستان زمانی پیچیدهتر میشود که رازی بزرگ از گذشته سورن برملا میشود و تمامی شرایط زندگی او و اطرافیانش را دگرگون میکند. رمان مسکوت پر از احساسات، معما و ماجراهای هیجانی است که به شدت خواننده را مجذوب خود میکند.
رمان مسکوت داستان زندگی سورن راد را روایت میکند که پس از سالها دوری از خانواده، به دلیل مشکلات مالی و شخصی، به خانه بازمیگردد. او که طی این سالها از همه چیز دور بوده، حالا باید مشکلات فراوانی را حل کند و به ساماندهی وضع خراب خانوادهاش بپردازد. در این میان، او با دختر عموی خود به نام آشوب آشنا میشود. آشوب دختری جذاب، جسور و متفاوت است که در اولین دیدار دل سورن را تسخیر میکند.
اما زندگی سورن بهراحتی که به نظر میرسد پیش نمیرود. با برملا شدن یک راز بزرگ، زندگی سورن و اطرافیانش دستخوش تغییرات اساسی میشود. عشق، معما و هیجان در این رمان به گونهای به هم میپیوندند که داستانی جذاب و خواندنی به وجود میآید.
نگاه هر سه نفرمون به سمت صورت جدی سورن افتاد. دستی کنار گوشه لبش کشید و رو به عمو گفت:
– آخه بین این همه کار، بریم مسافرت که چی بشه؟ اگه میخواید شما برید!– حالا اگه بیای چی میشه؟
با شنیدن صدای شاکی من، همون طور که به پشتی مبل تکیه داده بود و پا روی پا انداخته بود،
فنجون قهوه اش رو بلند کرد و در حالی که نزدیک دهنش میبرد، گفت:
– کارام میمونه، باید تا یکی دوهفته آینده حلشون کنم و برگردم!تو این چند روز که اومده بود، محمد و آذین رو آشتی داده بود و حالا که قرار بود به بهانه آشتی کردنشون و جمع شدن خانواده دور هم، به مسافرت بریم، آقا سورن مخالفت می کرد.
این بار عمو تیکه ای از شیرینی رو میز رو برداشت و درحالی که توی دهنش میذاشت، گفت:
– سورن جان، عمو سخت نگیر!یک هفته بیشتر نیست که، بعد سیزده سال اومدی اینجا، چرا اینقدر عجله داری برای برگشتن میکنی؟
– چون که اونجا یکی منتظرمه… نمیتونم زیاد تنهاش بزارم!
پس آقا سورن تنها نبود! معلومه که تنها نیست، آخه اون الان نزدیک بیست و هشت سالش، چطور میتونه تنها باشه..؟!
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین و مطالعه آسان آنها، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. این اپلیکیشن با دسترسی به رمانهای متنوع و رایگان، یک تجربه مطالعه بینظیر را برای شما فراهم میآورد.
اگر شما نویسنده محترم رمان مسکوت هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را از سایت نودهشتیا ارسال کنید. ما به حقوق نویسندگان محترم احترام میگذاریم و در صورت درخواست، رمانها از سایت حذف خواهند شد.