دانلود رمان من زاده ی پاییزم به قلم صفورا اندیشمند با لینک مستقیم
دانلود رمان من زاده ی پاییزم به قلم صفورا اندیشمند با لینک مستقیم – نسخه کامل رایگان
مشخصات رمان:
رمان من زاده ی پاییزم نوشته صفورا اندیشمند، داستانی عاشقانه، معمایی و همخونهای است که از یک رابطه پیچیده میان دو نفر از دو نسل متفاوت و با اختلاف سنی زیاد حکایت دارد. داستان با یک اتفاق ساده آغاز میشود؛ دختری که در تنهاییهای خود با یک سرگرد سیوچند ساله همدردی میکند و وارد زندگی او میشود. این دختر به دنبال فراموش کردن درد نبودن عشقش است، در حالی که سرگرد به دنبال آرامش و تسکین دردهای خود بعد از مرگ همسرش میباشد.
اما دست تقدیر و سرنوشت چرخید و این دو شخصیت که در ابتدا هیچگونه ارتباطی نداشتند، به تدریج وارد رابطههای ممنوعه میشوند و در پیچیدگیهای داستان، احساسات و روابط آنها به شکلی درهم تنیده میشود که اتفاقات غیرمنتظرهای رقم میزنند. این رمان روایتگر داستانی عاشقانه و معماگونه است که در آن شخصیتها در تلاشند تا با چالشهای زندگی خود کنار بیایند و پاسخ سوالات درونیشان را پیدا کنند.
رمان من زاده ی پاییزم به قلم صفورا اندیشمند داستان دختری است که در دنیای تنهایی خود به سر میبرد. او که از نبود عشق در زندگیاش رنج میبرد، با سرگردی سیوچند ساله احساس همدردی کرده و وارد زندگی او میشود. سرگرد، که همسرش را از دست داده و دچار درد و رنج ناشی از دستدرازیها و مرگ همسرش است، به حضور دختر در زندگیاش نیاز دارد تا بتواند تسکین یابد.
این دو شخصیت که از دو نسل مختلف و با اختلاف سنی زیاد هستند، پس از مدتی وارد رابطههای ممنوعه و پیچیدهای میشوند. دست تقدیر و اتفاقات پیشبینینشده باعث میشود تا این دو شخصیت به سمتی پیش بروند که روابط آنها دچار تحولات بزرگی شود. داستان با پیچ و تابهای معمایی و در هم آمیخته شدن احساسات عاشقانه، خواننده را درگیر خود میکند و هر لحظه به کشف جدیدی میرسد.
روی تختش نشستم و اتاق را از نظر گذراندم. وسایل ورزشی اش، گیتارش، میز تحریر و کتابهایش… و کمدش.
کنجکاو به سمت کمدش رفتم و در را باز کردم. لباسهایش مرتب و منظم در کمد چیده شده بود و کفشهایش طبقه پایین کمد منظم و مرتب کنار هم جفت شده بود.
ادکلن روی میزش را بوییدم. بویی تلخ و مسخکننده. یعنی همیشه این عطرها را میزد؟ من که نمیدانستم! تا حالا از نزدیک با او برخورد نکرده بودم.
اما ساناز حتما دانست. یعنی ساناز تا حالا به این اتاق آمده بود؟ کمد لباسش را دیده بود؟ ادکلنش را بو کرده بود؟ عکسش را تماشا کرده بود؟
ناگهان در باز شد. وای خدای من! قلبم توی دهنم آمد. همانطور مسخشده وسط اتاق ایستاده بودم. عجب غلطی کردم وارد این اتاق شدم. حالا چه کنم؟ کجا قایم شوم؟
خودش بود. وارد اتاقش شد. هنوز مرا ندیده بود. چقدر نزدیک بود. تا کنون اینقدر به من نزدیک نشده بود. از همان فاصله همان بوی عطر تلخ را احساس کردم.
سرش را بلند کرد و منِ مسخشده و خشکشده در وسط اتاق را دید. چشمهای میشی درشتش را درشتتر کرد و خیره و باتعجب نگاهم کرد. آب دهانم را فرو بردم. لال شده بودم.
پاهایم توان حرکت نداشتند. آن چشمان درشت را تنگ کرد. در را پشت سرش بست و به سمتم گام برداشت. این حجم از حضورش را بر نمیتافتم. قلبم به شدت در سینهام میکوبید. قلبم داشت خودکشی میکرد.
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین و مطالعه آسان آنها، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. این اپلیکیشن با دسترسی به رمانهای متنوع و رایگان، یک تجربه مطالعه بینظیر را برای شما فراهم میآورد.
اگر شما نویسنده محترم رمان من زاده ی پاییزم هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را از سایت نودهشتیا ارسال کنید. ما به حقوق نویسندگان محترم احترام میگذاریم و در صورت درخواست، رمانها از سایت حذف خواهند شد.