نویسنده: آرمیتا فسایی
موضوع: عاشقانه
تعداد صفحات: ۳۱۲۰
این رمان داستان دختری به نام گلبرگ را روایت میکند که در یکی از سختترین لحظات زندگیاش تصمیمی میگیرد که همه چیز را تغییر میدهد. داستانی پر از احساس، تصمیمات سخت و روابط پیچیده که شما را درگیر ماجراهایش میکند.
گلبرگ در شب زایمانش، از خانهی همسرش فرار میکند زیرا همسرش قصد سوءاستفاده از او را دارد. او در این شب پرماجرا با دکتری آشنا میشود که زندگیاش را به طرز عجیبی تغییر میدهد. دکتر او را تحت حمایت خود قرار میدهد و برای حفظ آبرو و شرایطش، او را صیغه میکند. اما آیا میتوانند فاصلههای عاطفی میانشان را حفظ کنند؟ یا این ماجرا به عشقی ناخواسته تبدیل میشود؟
“پاکت غذاها را روی کانتر قرار داد و با صدای نسبتاً بلندی خواهرش را برای بار چندم به صرف شام صدا کرد.
- مهرسا بیا دیگه دختر چرا استخاره میکنی؟
به سرعت از اتاق بیرون دویید و در حالی که هدفونش را از روی گوشهایش برمیداشت گفت:
- رادی با طلا حرف نزدی این چند روز؟
پشت میز ناهارخوری نشست و طبق عادت ظرف زیتون مورد علاقهاش را به دست رادمهر سپرد.
- نه چطور؟
ظرف جوجه را سمت خودش کشید و درب آلومینیومی شکلش را به آرامی برداشت.
عطر خوش برنج را استشمام کرد و قاشقش را با ذوقی توصیفناشدنی برداشت.
- هوی آبجی خنگم، اون غذای منه دستت بخوره بهش میکشمت!”
برای دسترسی به آرشیو کامل رمانهای جذاب، اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کرده و داستانهای متنوع را مطالعه کنید.
اگر نویسنده این رمان هستید و رضایت به انتشار ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.