رمان باهور داستانی احساسی و عمیق است که به مفاهیم عشق، فداکاری، و پیچیدگیهای انسانی میپردازد. جانان برای نجات برادرش از اعدام مجبور به پذیرفتن پیشنهاد کاری طوفان میشود. اما مسیر زندگیاش بهطور ناگهانی تغییر میکند زمانی که عشق میان او و طوفان شکل میگیرد. نقطه اوج ماجرا، زمانی رخ میدهد که طوفان ناپدید میشود و بازگشت او تمام قواعد را به هم میریزد.
دانلود رمان باهور…
“جانان برای تأمین هزینه دیه و نجات برادرش از اعدام، مجبور به قبول کردن پیشنهاد کاری طوفان میشود. اما این رابطه کاری بهتدریج به عشقی پرشور تبدیل میشود. همه چیز تغییر میکند وقتی که طوفان بدون هیچ توضیحی ناپدید میشود. پس از دو ماه بازمیگردد، اما اینبار نه برای جانان، بلکه برای خواستگاری از خواهر او…”
“از خونه اومدم بیرون. نفس عمیقی کشیدم و بوی بارون رو تو مشامم فرستادم.
دستام رو فرو کردم تو جیب پالتوم و شروع کردم به قدم زدن.
درست یک ماه بود که خبری از طوفان نداشتم… یک ماه بود که زندگیم تبدیل به جهنم واقعی شده بود…
یک ماه بود که حتی خودم رو هم نمیشناختم… پوزخندی زدم.
تو این چند هفته، من تبدیل شده بودم به یه دختر غمگین و افسرده… دیگه هیچ خبری از شور و نشاط قبلم نبود…
هیچ خبری از جانان گذشته نبود… دیگه صورتم نمیخندید.
از خیابون رد شدم. عقلم به چیزی خطور نمیکرد.
هرجایی که میشد، هرجایی که تو فکرم بود، سر زدم اما خبری ازش نبود. نه داخل خونش بود و نه شرکت.
تمامی کارهای شرکت افتاده بود گردن پاشا و حتی دیگه نیازی هم به حضور من نبود.
خودم رو بغل کردم. احساس تنهایی میکردم. چرا هیچکس ازش خبر نداشت؟ چرا هیچکس نمیدونست کجاست؟
حتی پاشا، اون که دوست صمیمیش بود… پس چرا هیچ خبری بهم نمیداد؟
شونم رو لمس کردم. زخمش خوب شده بود و تقریباً هیچ اثری ازش نمونده بود اما زخم قلبم تازه بود…
نگار میگفت ولت کرده رفته اما من نمیخواستم باور کنم.
طوفان من اهل نامردی نبود. مرد من مثل بقیه نبود…
گوشیم رو در آوردم و برای بار صد هزارم شمارش رو گرفتم.
انتظار داشتم مثل تمام این مدت خاموش باشه اما بوق خورد و بعد چند ثانیه جواب داد.
پاهام از حرکت وایساد و قلبم تندتند شروع کرد به کوبیدن…”
*
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا، هزاران رمان آنلاین و آفلاین را بهصورت همزمان در تلفن همراه خود داشته باشید.
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.
دانلود رمان باهور... جانان برای تکمیل کردن هزینه دیه و نجات برادرش از اعدام، مجبور به قبول کردن پیشنهاد کاری طوفان میشود. رابطه عاشقانه و پرکششی را با رئیس شرکتش آغاز میکند، اما همه چیز زمانی شروع میشود که طوفان غیبش میزند و بعد از ۲ ماه، درست زمانی که جانان باردار است به خواستگاری خواهر جانان می آید و …