رمان دژکوب، اثری بینظیر از مدیا خجسته، داستان مردی است که زخمهای عمیق زندگی، او را به مسیر انتقام کشانده است. بهراد، شخصیت اصلی داستان، با سوگندی که بسته، شعلههای انتقام را در دل خود زنده نگه میدارد. اما سرنوشت بازی دیگری برای او در نظر گرفته و او را به پرتگاه تاریکی نزدیک میکند. این تاریکی، همان روشنایی گمشدهی زندگی اوست که حالا به شبی بیپایان تبدیل شده است.
اگر از خواندن رمان دژکوب لذت بردید، این آثار را نیز پیشنهاد میکنیم:
دانلود رمان دژکوب، روایتگر زندگی بهراد، مردی زخمخورده از گذشته است که سوگند یاد کرده برای انتقام از کسانی که زندگیاش را ویران کردند، هر کاری انجام دهد. او در میان تاریکیهای زندگیاش، با لحظات روشناییای روبهرو میشود که برایش غیرمنتظره است. این داستان سفری به اعماق احساسات انسانی و قدرت تصمیمگیری در برابر سختترین چالشهای زندگی است.
“پتوی روی تنش را کنار زد و بیحال پایش را از تخت آویزان کرد. نگاهش به شلوارک تنگ زردرنگی که تنش بود افتاد. یعنی این لباسهای عجیب مال که بود؟
بیحوصله دست زیر پلکهایش کشید. گلویش درد وحشتناکی داشت و سرش هنوز گیج میرفت. به ظرف سوپ روی پاتختی نگاه کرد. اگر همان چند قاشق را هم نمیخورد، میمرد.
چند روز بود که غذای درست و حسابی نخورده بود. بیرون زدن استخوان ترقوهاش را حس میکرد. سرش را میان دستانش گرفت و به روبهرو خیره شد.
حرفهای دیروز زن را با خودش مرور کرد. یعنی واقعاً از اینجا راه فراری نبود؟ چطور باید به هیولاها ثابت میکرد که آدم اشتباهی است؟
نگاهش که به پردهی کشیده شدهی پنجره افتاد، بیاراده از جا برخاست. پاهای کمجانش را پیش برد و پرده را کنار زد.
از دیدن آهنهای عمودی پشت پنجره همان امید کوچکش هم دود شد و رفت. پنجره را آرام باز کرد و هوای سرد با پوست ملتهبش برخورد کرد. هنوز تبش کامل پایین نیامده بود… هنوز از داخل میسوخت.
چشم دوخت به دیوار بلند روبهروی پنجره… اینجا دیگر کجا بود؟ زندان؟ پنجره را همانطور باز گذاشت و دوباره روی تخت نشست.
یعنی الآن حاج بابایش در چه حالی بود؟ نامه را خوانده بود؟ مادری چه؟ آه کشید… پشیمان نبود… حتی اگر همهی این روزها را هم از قبل میدید، در آن خانه نمیماند و بازیچهی دست آنها نمیشد.”
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، به دنیای رمانهای آنلاین و آفلاین دسترسی داشته باشید و از خواندن هزاران داستان زیبا لذت ببرید.
اگر شما نویسندهی این رمان هستید و از انتشار آن در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف اثر خود را ثبت کنید.