پست های ویژه
دانلود رمان بوی موهایت چند به قلم آذین بانو با لینک مستقیم
اسم رمان بوی موهایت چند
نویسنده: آذین بانو
ژانر رمان: عاشقانه
فرمت رمان: PDF
تعداد صفحات رمان: 1129
رمان بوی موهایت چند اثری متفاوت و عاشقانه از آذین بانو است. این رمان داستان زندگی هرانوش و معین را روایت می‌کند؛ زوجی که عشقشان با تعامل، درک متقابل و لحظاتی شیرین و چالش‌برانگیز در جریان است. در این رمان، روابط خانوادگی، عشق و مسئولیت‌های زندگی با قلمی دلنشین و احساسی به تصویر کشیده شده است.
اگر به داستان‌های عاشقانه جذاب علاقه دارید، رمان‌های زیر را هم مطالعه کنید:
داستان با صحنه‌ای پرتنش و پر از احساس آغاز می‌شود. هرانوش در محیطی سنتی و خانوادگی تلاش می‌کند استقلال و عشق را حفظ کند. او و معین، با تمام تفاوت‌ها و چالش‌های زندگی‌شان، لحظات زیبایی را تجربه می‌کنند. روایت این رمان، عشق ساده اما عمیق بین هرانوش و معین را نشان می‌دهد، عشقی که در عین شیرینی، با مشکلاتی واقعی روبه‌رو می‌شود.
“کاری که معین گفته بود را انجام داد، چای دم کرد و در پناه آرامش خانه‌شان با هم چای نوشیدند و حرف زدند.
معین ساعتش را نگاه کرد. در حالی که از کنار هرانوش بلند می‌شد، گفت: برم یه ساعتی از کارهای عقب‌افتاده رو انجام بدم. تو هم اگه دوست داری بیا، اگه دوست نداری هم دوباره بیا.
هرانوش از لحن حرف زدنش خنده‌اش گرفت.
معین حق‌به‌جانب گفت: خوب چیه؟ تنهایی حوصلم سر میره. دلم می‌خواد جلو چشمم باشی. از همه مهم‌تر دلم برات تنگ میشه.هرانوش خندید: دلبری می‌کنی معین؟ من همینطوری شم به تو محکومم. دیگه این همه دلبری کردن نیاز نیست. ضمن اینکه مال بد بیخ ریش صاحبشه.
معین دست دور گردنش انداخت، روی موهایش بوسه زد: من خودم نوکر این مالم.
نشسته بودند داخل اتاق خواب مشترکشان، معین سرگرم سیستمش بود و هرانوش سرگرم گوشی‌اش.
_معین، میگم یه سری طرح مد نظرمه. عیب نداره به طراحای کارگاه بگم؟ خودمم یه کم باهاشون همکاری کنم؟
معین تند جواب داد: _جانم جانم، بگو. حواسم بهت هست.
_شنیدی چی گفتم؟معین مهربان نگاهش کرد: حواسم به سیستم بود.
هرانوش اخم کرد: الان حواست کجاست؟
معین خندید: به چشمای تو.
هرانوش لبخند زد: تا باشه حواس اینجوری پرت بشه. گفتم یه سری طرح دارم برم با طراحا صحبت کنم؟
معین پرشور جواب داد: آره، چرا که نه؟ فردا بهشون بگو. خودمم به عاطفه میگم.
معین همان‌طور که به تاج تخت تکیه داده بود دستش را گرفت. به طرف هرانوش بیا اینجا پیشم. چیه اون همه دور نشستی؟ بدم میاد…”
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، به هزاران رمان آنلاین و آفلاین دسترسی داشته باشید و از تجربه مطالعه لذت ببرید.
نکته: اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید، می‌توانید درخواست حذف خود را ارسال کنید.
