دانلود رمان فصل یاسهای سفید به قلم مهدیه سعدی
رمان فصل یاسهای سفید
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات: ۱۶۵۰
معرفی رمان فصل یاسهای سفید:
رمان فصل یاسهای سفید اثری عاشقانه و اجتماعی از مهدیه سعدی است که داستانی پر از احساسات عمیق و پیچیدگیهای زندگی شخصیتهایش را روایت میکند. نویسنده در این اثر به زیبایی توانسته است ارتباط میان انسانها و تأثیر محیط بر روان آنها را به تصویر بکشد. این رمان برای علاقهمندان به آثار عاطفی و داستانهای شهری جذاب خواهد بود.
خلاصه رمان فصل یاسهای سفید:
نگاهش را از آسمان نیمه ابریِ روز گرفت و از پشت هالهی دود خاکستری رنگ سیگار، داد به حرف “P” انگلیسی که روی شیشهی بخار گرفتهی ماشین نوشته بود و کمی بعد محو میشد! قبل از آن هم این کار را زیاد انجام داده بود. نه فقط روی شیشهی شبنمزدهی ماشین و آینه و پنجره، بلکه پشت درِ همیشه بستهی اتاقش، صفحهی اول و آخر خاطراتش، روی درخت انار انتهای حیاطِ خانه باغ قدیمی و روی ساعد دستش. پسرِ عمه آفاق میگفت نبض احساس است. مستقیم به قلب میرسد…
بخشی از رمان فصل یاسهای سفید:
شب شده بود. بیحرف بالای پل هوایی ایستاده بودند و با حواسی پرت به تردد ماشینها و موتورسواران نگاه میکردند؛
یا شاید به عبور مردمی که از خستگی سرشان توی لاک خودشان فرو رفته بود و شاید هم به درختی، دیواری، ساختمانی، دستفروشی، فالگیری،…
یا هرچیز دیگری که بتواند نگاهشان را مشغول نگه دارد، زل زده بودند.
ترافیک طویل شبهای تهران انگار نمیخواست بند بیاید. اتوبان پر شده بود از صدای بوق ممتد اوتومبیلهایی که میخواستند راهشان را به سمت جلو باز کنند.
بحثهای سپید ترافیک تهران مثال رودی بود که سر و ته نداشت. درواقع شهر شده بود ریسمانی که چراغهایش حرکت میکردند و اگر صدایش نبود، شور و اشتیاق و جریان زندگی اصلا معنا نداشت.
تمام هیجان یک شهر به صدایش بود و بوی آشنایی که حتی با وجود آلودگی هم بهخوبی احساس میشد.
شهر بود اما بوی وطن میداد. مخصوصا اگر تهران باشد و پاییز و خیابانهای بارانیاش!…
همین تصویر فریبنده پای صنم را به تهران باز کرده بود. او آه کشید و ساره به انتهای مسیر چشم دوخته بود اما تبسم هرجایی بود جز آنجا!
دلش چای میخواست. داغ داغ. یک رختخواب گرم و نرم و خوابی که او را با خود به درون خود بکشد.
دلش اما بیشتر میخواست صبح که بلند میشود مقنعه سر کند، کوله روی دوشش بیندازد و درحالی که از بیخوابی چشمانش باز نمیشود راننده را دست به سر کند و خودش به مدرسه برود.